part 19

124 7 2
                                    

Taehyong pov :
نه نه نه این نمیتونه واقعی باشه
این فقط یه کابوسه نمیتونه واقعی باشه
واقعی نیست .......
الان از خواب بیدار میشم جونگکوکم تو اتاقش خوابیده  میریم باهم صبحونه میخوریم
اون هیچیش نشده حالش خوبه
هیچیش نیست
تهیونگ تهیونگ
یونگی : تهیونگ منو نگاه کن تهیونگ ؟ تهیونگ منو نگاه کن تهیونگ
Suga pov :
فاک دوباره بی هوش شد خدایا ریدم تو ای زندگی
تهیونگ چرا پا نمیشه
: پرستار دکتر ؟
اون دکمه لعنتی کجاست
Ravi pov :
همینطور که داشت دنبال دکمه میگشت تا دکتر و پرستار ها رو با خبر کنه لرزش گوشیش رو توی جیبش حس کرد
یونگ: بله
نامجون : یونگی جیمین حالش خیلی بده خودتو برسون
یونگی : چی نامجون تهیونگ الان فاکینگ بیهوش شد بعد میگی خودمو برسونم
نامجون :  من و جنی داریم میایم اونجا تو برو
یونگ: اوکی

همه خیلی گیج شدن بودن همش در حال رفتن از این اتاق به اون اتاق بودن علاوه بر جونگکوک الان جیمین و تهیونگ هم دردسر بودن و برای بقیه بار اضافه .

ثانیه ای  بعد در باز شد و جنی  و نامجون به همراه دو پرستار وارد شدند
ده دقیقه بعد
پرستار : شوک بدی بهش وارد شده مجبور شدیم بهش آرامبخش بزنیم ولی فکر نکنم یه زودی بیدار شه
جنی : ممنون
پرستار سری تکون داد و از اتاق خارج شد
جنی : نامجون بهتره جمع شیم و ببینیم چه خاکی باید تو سرمون برزیم
نامجون : کی قراره به جیهوپ و جیسو بگه ؟
جنی : من میگم
نامجون : چی
جنی : گفتم من میگم تا چند ساعت دیگه میام .
و بلافاصله بلند شد و از اتاق خارج شد
Jenni pov :
اول بهتره برم پیش جیهوپ اگه به جیسو بگم ممکنه خیلی دراماتیک بازی دراره
گوشیم رو از کیفم خارج کردم و شماره جیهوپ رو لمس کردن
: بوق بوق بوق
جانم ؟
جنی : سلام جیهوپ خوبی ؟
هوپ : مرسی عزیزم خوبم تو خوبی ؟
جنی : ممنون کجایی ؟
هوپ : خونه
جنی : همونجا بمون می‌خوام باهات صحبت کنم
سمت پارکینگ رفتم و ماشینم و روشن کردم و سمت خونه جیهوپ راه افتادم
J_hope pov :
دلشوره بدی به وجودم افتاده بود نمی‌دونم چرا ولی حس میکردم یه اتفاقی افتاده که جنی آنقدر جدی و سرد بر خورد کرد
نکنه اتفاقی افتاده
مریض شده باشه ؟
یا کسی چیزیش شده باشه ؟
شایدم بخواد ازم جدا شه ؟
نکنه مزاحمش بودم ؟
رشته افکارم با صدای زنگ پاره شد
سمت در رفتم و درو باز کردم و به ثانیه نکشید که جنی داخل آغوشم پرید
جن : سلام
هوپ : سلام
آروم از آغوشم بیرون اومد و سمت مبل رفت روش نشست و
جن : بشین
هوپ: چیزی شده
جن : نه .... ام راستش آره
ببین خب چطوری بگم یه اتفاقایی افتاد که خب ....  کوک الان تو کما
هوپ: چی
جن : جونگکوک تو کما
هوپ: یعنی چی یعنی چی که تو کما چه اتفاق فاکی ای افتاده
جن : هنوز خودمون هم نمی‌دونیم چی شده ولی ....
هوپ : خودمون ؟ یعنی همه خبر دارن بجز من
جن : خب به جی.....
هوپ: جنی کوک رفته تو کما و من الان باید بفهمم
جن : متاسفم
هوپ: کدوم بیمارستانه
جن : بیمارستان جانگ
سمت اتاق رفتم و کتم رو برداشتم و بدون حرف دیگه این از خونه خارج شدم میتونستم حس کنم که جنی هم دارن دنبالم میاد ولی به خودم زحمت ندادم که نگاش کنم

یعنی الان جونگکوک تو کما بود  چطوری ؟ چه اتفاقی افتاده
جنی : اول باید بریم پیشه جیسو ........

Namjoon pov :
اگه الان تهیونگ به هوش بیاد چی باید بهش بگم
وای خدایا دارم دیوونه میشم
وایسا ببینم جین کجاست
گوشیم رو درآوردم و شماره جین رو گرفتم
بعد از چند بوق صداش تو گوشم پیچید
: نامجون ؟
: سلام جین خوبی کجایی ؟
: پیش رزی ام راستش رزی از وقتی قضیه ی کوک رو فهمید داره دیوونه بازی در میاره و خب لیسا خیلی عصبی شد و الان معلوم نیست کدوم گوریه وو هم رفته دنبالش برا همین من پیش رزی ام
نام : فاک
: خب حالا هرچی ته پاشد ؟ جیمین ؟ نامجون من خیلی نگرانم اگه کوک چیزیش بشه چی

حتی از پشت تلفن هم میتونستم بفهمم که جین چقدر بغض کرده و با چه سختی داره کلمات رو بیان می‌کنه

نام : عزیزم خوب میشه نگران نباش فعلا من دیگه برم
جین : خدافظ
........
Lisa pov :
واقعا دارم دیوونه میشم از حس اینکه هیچ کاری از دستم بر نمیاد متنفرم از اونور فشاری که  تهیونگ بهم وارد میکنه از طرفی دیگه رزی و مهم ترینش جونگکوک
خدای من اون عوضی که این بلا سرش آورده رو ..‌.
الان سر چرت و پرت با رزی دعوت کردم و شبیه روانی ها از خونه بیرون زدم
میدونستم که هایبرید ها خیلی روحیه ظریفی دارن پس چرا اینطوری رفتار کردم ؟
با لرزش موبایلم  روشنش کردم و به صفحه اش نگاه کردم وو قطعش کردم و مشغول چک کردم گوشیم شدم
بیست تا تماس بی پاسخ از وو
نه تا از جین
و شیش تا هم از رز

هوم روی شماره وو کلیک کردم و
: دارم میام خونه
وو: حالتون خوبه ؟
: اره میبینمت
وو: خدانگهدار
اون بچه مثل همیشه با ادبه

.........

💖خب خب
سلامی به همه
راضی هستید ؟
مشکلی ندارید ؟
و ببخشید دیر آپ میکنم
مدرسه خیلی سخته برای همین مشغولم . ولی خب تو کشوری که هستم این هفته تعطیله برای همین
چنتا پارت میزارم
حواستون باشه .
پس فعلااااااا💖

little rabbit Where stories live. Discover now