Part 3

398 29 4
                                    

Taehyung pov:
با اینکه سوجون از بچگی دوستم بود ولی الان به یه عوضی تبدیل شده و از بابت مطمئنم
ته:یا سوجون بسه دیگه تقریبا داری به این بچه تجاوز میکنی گفت نمی‌خواد ولش کن
سوجون :کیم تهیونگ به تو ربطی نداره که من بخوام با این حیوون چیکار کنم
و بلند شد تا دست خرگوش کوچولویی که از همین الان بغض کرده بود و اشک تو چشماش جمع شده بود رو بگیره که پسر کوچولو با گوش های شبیه به خرگوش بهم نزدیک شد و پرید بغلم واقعا نمی‌دونستم باید چیکار کنم دستم رو دورش جمع کردم و به آرومی پشتش رو ماساژ دادم شونه هاش داشت می‌لرزید و صدایی شبیه هق هق میداد با دستام صورتشو قاب گرفتم و
ته :کوکی کوکی؟
ته :حالت خوبه داری گریه می‌کنی ؟
سوجون : ولش کن اون ماله منه
ته :حتی اگه یک قدم دیگه بهش نزدیک بشی خودت میدونی چه اتفاقی میوفته
Jungkook pov:
نمیدونم چرا بغلش کردم حتی دو ساعتم نبود که دیده بودنش ولی بهم حس آرامش میداد امن بود خوب بود ..
Taehyung pov:
ته :کوکی بیا بریم حرف بزنیم هوم ؟باشه ؟
کوک : با..شه
ته : بریم عزیزم گریه نکن
به سمت اتاقی که کوک رفت رفتم و درو بستم روی تخت نشستم و کوک بغل دستم نشست دستم رو آروم گذاشتم رو دستش و
ته :میخوای بگی چرا گریه می‌کنی ؟ هوم ؟
کوک : ببخشید من فقط ...م...ن
ته : میتونی بهم اعتماد کنی باشه ؟
کوک : اون م..ن.و میزنه اذیتم می‌کنه .
و بعد از این اشکاش جاری شد سریع داخل آغوشم کشیدمش بنظرم پاک ترین موجودی بود که تا حالا داخل عمرم دیدم با صدای کوبیده شدن به در سرم رو بالا آوردم و آروم بوسه ای روی گوش های خرگوشیش زدم
در باز کردم
سوجون : برو کنار تهیونگ کوک مال منه من اون رو خریدم
ته : چقدر ؟
سوجون :چی
ته : چقدر می‌فروشیش ؟
سوجون : نمی‌فروشم
ته : یا می‌فروشیش یا میدونی که چه کار هایی از دستم بر میاد
سوجون : باشه دو هزارتا
سریع کیف پولم رو در آوردم و پول رو بهش دادم درو بستم و به سمت کوک رفتم
ته : دیگه همه چی تموم شد بیا بریم خونه من باشه ؟
کوک :چی ؟ شما دوهزار تا بخاطر من پول دادید ؟
ته : اره دیگه معلومه
کوک : نمی..دونم چطوری ..ازتون تشکر کنم
ته : لازم نیست عزیزم بیا بریم خونه من
بعد از خداحافظی از مادرم و مادر سوجون مدارک مربوط به سرپرستی جونگکوک را گرفتم و رفتم در ماشین و برای جونگکوک بار کردم و خودم هم سوار شدم
کوک: ببخشید ..من الان باید شمارو ارباب یا پدر صدا بزنم ؟
ته : نه نه نه این چرت و پرت ها چیه اسمم تهیونگ اوکی ؟
کوک : ولی ارب.... ام تهیونگی مگه تو سرپرستم نیستی ؟
ته : چرا ولی من صاحبت نیستم و تفاوت سنی زیادی نداریم پس میتونی تهیونگ صدام کنی .
کوک : چشم 💓

little rabbit Where stories live. Discover now