chapter "12"

394 104 246
                                    

- I wont.

....


روزای آفتابی همیشه حس متفاوتی رو به ادم منتقل می‌کنن
خورشیدی که بعد از بیداری به چشمای ادم می‌تابه، با بارونی که صبح یک نفر رو بیدار می‌کنه..دو حس کاملا متفاوت و متضاد هم..
اما گاهی گرما و نور خورشید برامون خسته کننده و ازار دهنده‌س..
گاهی دلتنگ بارون و قطراتش می‌شیم
دلتنگ نم خاک، خیسی جاده و باریدن ابر‌ها
و درست اون لحظه‌ای که بارون و هوای تاریک کم‌کم به وجود ادم نفوذ می‌کنن، خورشید می‌تابه
درست توی دل تاریکی..زمانی که تیرگی ابر‌، آسمون رو از دید منع می‌کنه..خورشید می‌تابه و روشنایی‌ خیره‌کننده‌ش رو به رخ می‌کشه
و همیشه به تابیدن اون نور توی عمق سیاهی لازمه؛
چه توی طبیعت، چه زندگی

وانگ ییبو از پله‌ها به ارومی بالا رفت و از در شیشه‌ای آزمایشگاه رد شد
این فضا رو یک بار دیگه هم دیده بود، گرچه چندان دیدار به موقع و موقعیت دوست‌داشتنی نداشتن
نگاهی به پشت سرش انداخت تا از حضور تیمش مطمئن بشه
یا امروز یه پله جلوتر می‌رفتن، یا به بن‌بست می‌رسیدن
و ییبو شدیدا نیاز داشت تا به یه نتیجه درست و حسابی برسن

مقابل میز اطلاعات متوقف شد
پنگ جلو اومد و کنار ییبو قرار گرفت..وانگ ییبو جدا خوشحال بود که دختر مقابلش همونی که اولین بار دیده بود نیست
بعد از اتمام تماسِ امگای مقابلشون، دختر لبخندی زد و بهشون خیره شد
- می‌تونم کمکتون کنم؟
ییبو قبل از پنگ دهن باز کرد
- به دعوت شیائو جان اینجاییم..قرار بود اینجا همو ببینیم
دختر سری تکون داد اما بنظر متقاعد نشده بود
پنگ صداش رو کمی صاف کرد و دستش رو داخل جیبش برد
کارتش رو به سمت امگا گرفت و لبخندی زد
- برای نتیجه یه سری تحقیقات اینجاییم..
دختر که حالا متوجه شرایط شده بود فورا از پشت میز خارج شد
- لطفا همراهم بیاید..از این طرف

پنگ کارتش رو داخل جیبش برگردوند و حین رد شدن از کنار ییبو دستش رو دور شونه‌ش انداخت
- می‌دونی..حس می‌کنم جدا این تعلیق 45 روزه قراره بهت سخت بگذره..
آلفا با حرص به سمت دوستش چرخید
پنگ ضربه‌ای‌به شونه‌ش کوبید
- تو می‌تونی وانگ ییبو..جایو!
آلفا برای چند لحظه ثابت ایستاد
شاید بهتر بود به‌جای دوست با تیم به عنوان‌های جدیدی فکر می‌کرد

....

دور میز چوبی نشسته بودن تا نتایج آزمایش به دستشون برسه
جان به شدت مضطرب شده بود
در هر حالتی، قرار بود به یه جواب برسن
اگه این حدس درست بود، مشخص می‌شد هدف اون ادم‌رباها دقیقا چی بوده
و اگه غلط می‌شد، حداقل می‌تونستن امیدوار باشن قضیه اونقدری که فکر می‌کردن موضوع بزرگ و پیچیده‌ای نیست

Love StoryWhere stories live. Discover now