⊹₊♚₊⊹ 6th ⊹₊♚₊⊹

162 47 56
                                    

« خب.... خیلی وقته ....

ته داشت تمام سعیش رو میکرد که صداش واضح بیاد بیرون و جونگکوک هم به پشت به ته نگاه نمی کرد ولی جوابشو داد

/ میخوای همین طوری اونجا وایستی؟

ته اصلا دلش نمی خواست لباس گرون قیمشو خراب کنه پس فقط رو زمین زانو زد ولی این حرکتش باعث شد جونگکوک نفسشو صدا دار رها کنه از دست این رفتاراش خسته شده بود

/ تو روحش، از کی تاحالا یه تیکه پارچه انقدر مهم شده ؟ تو قبلنا وقتی باهم بر می گشتیم بوسان تو گل و لجن میدویدی

ته با این لحنش یکم موذب شده بود و راحت نبود، جونگکوک مشخصا نمی خواست اون قدری که خودش میخواست باهاش حرف بزنه

با یه لحن نرم به خودش اجازه داد که صادق باشه اون روز ها رو میشمرد که دوباره کوک رو ببینه

« دلم برات تنگ شده بود

/ من هنوزم دلم برات تنگه

« منظورت چیه ؟ من که اینجام ....

/ دلم برای اون ته مهربون و دوست داشتنی تنگ شده نه اینی که سر خدمه ها داد میزنه و با چندشی به مردم خودش نگاه میکنه

« اونا مردم من نیستن منم شاهشون نیستم و هیچوقتم نمیشم ...

یه چیزی بیشتر از عصبانیت تو صداش بود اما جونگکوک نمیتونست بفهمه چیه، درست میگه، یه برادر بزرگتر و بابایی که می میره تاج و تخت رو بده دستش داره

اینم میدونست که نامجون هر ساعت و هر روز محافظت شده و تخت نظره پس رویای چرخوندن قلمرو پادشاهی خودش خیلی وقت پیش از بین رفته

« تنها کار بزرگی که برای مردمم از دستم بر میاد ازدواج با یکی دیگه و بزرگ تر کردن قلمروه، که خودمو برای صلح و آرامش بفروشم

* این همه کاریه که میتونی برامون بکنی؟

با یه صدایی از پشت سرشون که انگار چندشش شده بود گفت و وقتی دوتاشون برگشتن با دوتا چشم رو در رو نشدن بلکه با دوازده تا رو در رو شدن

بدون هیچ فکری دوتاشون یهو بلند شدن و ته با یه رفتار لجوجانه جلوی جونگکوک برای محافظت ازش وایستاد

* این دیگه چیه شاهزادمون از تو محافظت میکنه پسر خرگوشی؟

جونگکوک همون دقیقه صدای هوپ رو تشخیص داد، اونا محاصره شدن و شاید این سری فقط جواهر راضیشون نکنه، این همون موقعه ای بود که جونگکوک فهمید جیمین پیششون نیست

Thief || yoonmin, namjin,taekookWhere stories live. Discover now