07

385 70 57
                                    

دراکو چشم های تیز و خاکستری اش را روی جمجمه کشاند و انگشت های سرد و رنگ پریده اش را موذیانه به جمجمه نزدیک کرد‌.
لوسیوس: حتی فکرشم نکن دراکو!

سپس عصای مار مانندش را در جایی کوبید که تا لحظاتی پیش دست دراکو روی آن بود.
دراکو با حیرت دستش را کشید و قلبش به هزاران تکه تبدیل شد.

نمی دانست چرا هربار که پدرش انقدر بی رحم با او رفتار می کرد همچنان قلبش درهم می شکست.
صورتش را بی تفاوت نشان داد و سعی کرد محتاطانه به مغازه بورگین سرک بکشد.

هنگامی که پدرش در حال صحبت با فروشنده بود متوجه کمدی قدیمی شد، نزدیک تر رفت و نگاهی به پشت سرش انداخت، لوسیوس مالفوی سکه های طلا را می شمرد و با تحقیر به فروشنده نگاه می کرد.

چشم های خاکستری اش از لای درب کمد برق سبز رنگی دید، هری پاتر!
چشم های سبز هری از ترس و نگرانی درخشید و کمی خودش را تکان داد تا از دید رس دراکو خارج شود اما کمد کوچک تر از این حرف ها بود.

کارش ساخته بود، دراکو ابرو های بورش را بالا داد و با لذت نیشخند زد، مچ هری پاتر را گرفته بود.
دستش را جلو برد تا درب کمد را باز کند.
لوسیوس: باید بریم دراکو.
سپس رویش را به فروشنده داد و گفت:
لوسیوس: فردا عصر به قصر مالفوی بیا تا باقی وسایل رو بگیری.

دراکو دستش در هوا خشک شد، نقشه اش نتیجه نداده بود. با خشم دوباره به هری نگاه کرد که در تاریکی خیره به دست دراکو بود.
به دنبال پدرش از مغازه خارج شد و به نقشه دیگرش فکر کرد.

امسال هری پاتر نمی توانست از ایستگاه قطار رد شود و این خودش بهترین خبر دنیا بود، البته به لطف دابی عزیز و ساده لوح!
.
.
.
تئودور: پاتر دیگه کدوم گوریه؟
دراکو چنگالش را در بشقابش فرو کرد و با حالت از خودراضی گفت:
دراکو: شاید من یسری اطلاعات سِری به دابی داده باشم و اون بخاطر عشق پاکش به هری پاتر خرابکاری کرده باشه؟

سپس موهای بلوندش را بالا داد و با شیطنت ذاتی اش ابرو هایش را تاب داد.
تئودور خنده بلندی سر داد و برای تحسین دستانش را بر هم کوبید.
تئودور: پسر تو... فوق العاده ای!

دراکو با دستمال پارچه ای گوشه لبش را با ظرافت و وسواس پاک کرد و گفت:
دراکو: اره، هستم.
تئودور چشم های آبی اش را با تعجب روی در ورودی سرسرا ثابت نگه داشت.

تئودور: بهتره اینو ببینی دراکو!
دراکو با حواس پرتی به هری پاتر نگاه کرد که به دنبال اسنیپ می دوید.
آه خدای بزرگ! تا لحظاتی پیش فکر می کرد حداقل امسال از دست آن کودن خلاص شده!

با حرص چنگالش را در دست گویل فرو کرد و نگاهی عصبانی با تئودور رد و بدل کرد.
کار پاتر تمام شده بود!
بعد از جشن ورودی سال دوم، دراکو وارد خوابگاه شد، امسال تئودور نیز به تخت خالی گوشه خوابگاه پیوسته بود.

Descendant of Slytherin [drarry]Where stories live. Discover now