دستامو شستم  و به دیوار تکیه دادم بدنم هنوز هم داشت به خاطر کار بیخودی که کردم میلرزید
دلم می خواد سرم رو بکوبم به دیوار
من چه غلطی کردم
چنگی به موهام زدم جوری که چند تار مو تو دستام اومد
چه طور تونستم با فکر جونگوک خود ارضایی کنم
توف تو روت منحرف بدبخت بی‌شعور....
من آااااااح
با صدای در از جا پریدم
جیهوپ: جیمیناااا خوبی ؟
با بدبختی  سرم کوبیدم به دیوار نکنه به خاطر آح و ناله هام اومده من که نزاشتم صدام در بیاد
گلوم ساف کردم
جیمین: ب...بله
جیهوپ: خوبي مینی
جیمین: آ...آره خوبم الان میام
جیهوپ: باشه عجله نکن منتظرتم

چرا منتظره آخه
بلند شدم و نگاهی به خودم تو آینه کردم کل صورتم گُر گرفته بود و لپام سرخ شده بود
آب سرد باز کردم چند باری به صورتم زدم ولی نشد که نشد

جیمین: من اول بدبخت بودم بعد دست و پا در آوردم

یه دروغی میگم تا شک نکنه
نفس عمیقی کشیدم بیرون رفتم که با دیدنم نزدیکم شد
جیهوپ: هی خوبی ؟ یه صداهایی میومد حالت خوبه؟
لبخنده کنده ای زدم آفرین صدامو شنیده
جیمین: فقط حالم بد شد ولی الان خوبم
با نگرانی دستی به پیشونیم کشید
جیهوپ: بالا آوردی؟ چرا انقدر داغی تو؟
جیمین: آره ولی آاااح نه داغ نیستم خوبم
جیهوپ: بشین برم تبسنج و دارو بیارم
جیمین: ولی من که ...
جیهوپ: الان میام تو دراز بکش

تبسنج رو چک کرد و با دیدن اینکه فقط یه کوچولو تب دارم و فقط یکم بدنم داغ شده که اونم دلیلش یه چیز جزء بیماریه نفسی راحت کشید
واسم قرص و اینا آورد و نزاشت تنها بمونم و کنارم دراز کشید به قول خودش هر یک ساعت بلند شه تبم رو چک کنه تا بالا نره
ببین یه خواب چه غوغایی به پا کرد
حداقل خوبه باور کرد وگرنه هر چی آبرو داشتم به باد میرفت









ویو اعضا

تو اتاق کار یونگی جمع شده بودن تا یه فکری به حال و روزشون بکنن
ولی متاسفانه هیچ فکر درست حسابی نداشتن
کوک : تنها بخش این دو  روز نبودن اون آشغاله
یونگی: خوشبختانه وگرنه اعصاب روبه روشدن باهاش  رو نداشتم
نامجون : منم همین طور
جیهوپ: ولی یه چیزی، عجیب نیست که یه دفعه مرخصی گرفته
جین : برام مهم نیست که عجیبه ، همین که حضور نحسش تو کمپانی نیست عالیه
تهیونگ: آره میتونیم یه چند روزی نفس راحت بکشیم
یونگی : هوووم، راستی هوبی از جیها خبری نیست
جیهوپ: دیشب باهاش حرف زدم خیلی عصبی بود که نمی تونه زود تر پادزهر رو تهیه کنه ، ولی یه چیزی که واقعا خوش حالم کرد اینکه گفت یه پرفسور که بهش کاملا اطمینان داره قراره از آلمان بیاد و جیها هم می خواد ازش کمکم بخواد اگه قبول کنه در عرض یکی دو ماه همه چیز تموم میشه
یونگی: بالاخره بعد چند ماه یه خبر خوووووب
نامجون: اما اگه قبول نکنه که کمک کنه چی ؟
تهیونگ: میتونیم بهش پیشنهاد پول بدیم
جیهوپ: آاااح نمیشه ، خودش ميلياردره تهیونگ ، ولی اون جوری که جیها گفت فرد خیریه‌ و تا میتونه به بقیه کمک میکنه چه ماله چه فیزیکی
جین: آدم جالبیه دنیا یه چند نفر مثلش احتیاج داره



عشق پنهانWhere stories live. Discover now