چشمهاش اهسته به سمت لبهای نامجون کشیده شد و با صدای بم شده گفت:

"بیا زودتر انجامش بدیم..."

باز هم با لحن جدی و به دور احساس!!..نامجون دیگه نمیدونست چند بار صدای شکستن قلبش رو شنیده.

زودتر انجامش بدیم؟!...واقعا بعد از نثار کردن تمام عشق و توجهش، باز هم این لحن جدی باید نصیبش میشد؟...با لحنی خسته لب باز کرد:

"اگر ن_نمیخوای انجامش بدیم فقط بگو..."

نامجون با لحنی ازرده و پر از تردید لب زد...در حقیقت جین، پازل حل نشد‌نی بود که از درست کردنش نا‌امید شده بود. جین با جدیت لب باز کرد:

"نه...میتونم."

دوست داشت امتحان کنه، اما میترسید هیجانش رو به نامجون نشون بده. میترسید دوباره امید‌وارش کنه...زندگیه جین، برای بودن نامجون جای خالی نداشت!..اون باید مراقب خانواده‌اش باشه و اگر تمام تلاشش رو هم بکنه باز هم زندگی پرفکتی نداره..

برعکس نامجونی که...که ساعت خونه‌اش از زندگی جین با‌ارزش‌تره..

🔞اگاه بخوانید

نامجون سعی کرد چشم‌های مرطوبش رو از نامردی پسر رو‌به‌روش روی هم بگذاره و حداقل از شرایط پیش‌اومده لذت ببره...سرش رو داخل گودی گردن جین کرد و نفس عمیقی کشید؛ و بعد از چند ثانیه، بوسه‌های ارومش روی پوست جین تبدیل به مکیدن و گاز‌های ریز و درشتی شد...

جین اخمی کرد و از گزش خوش‌ایند روی پوستش اهی اروم کشید. نامجون همانطور که جای جای گردن پسر شیرینش رو میبوسید، پایین تر اومد و بوسه‌ای به ترقوه‌ی باند پیچی نشده‌اش زد. با صدای ‌که از شهوت گرفته بود لب باز کرد:

"تا حالا...با پسر رابطه داشتی؟؟"

دردناک‌ترین سوالی بود که باید پرسیده میشد...از اعماق وجودش میخواست حداقل برای جین معنی 'اولین' بده. البته با شنیدن جواب جین، تمام بدنش یخ بست:

" داشتم، اما تاپ بودم..."

نامجون بغضی که به گلوش چنگ میزد رو فرو داد و چشمهاش رو به عسلی کنار تخت دوخت. اولینی برای جین وجود نداره!..حتما، اون هم یکی مثل بقیه‌است که مایله یه رابطه شبانه با‌هاش داشته باشه...کمی خودش رو خم کرد و دستش رو روی گونه‌های نرم جین گذاشت. با اینکه از جوابی که جین میده ممکنه خورد بشه پرسید:

"دوسِش داشتی؟؟!"

جین آب گلوش رو فرو داد...درسته مال زمان‌های پیشه و الان دیگه به اون پسر فکر نمیکنه؛اما وقتی با هم بودند، خاطرات خوبی رو با هم رقم زدند.پس جواب داد:

"اوهوم، دوستم بود...اما چه فایده، اون مرده..."

نامجون با چشمهای نمناکش به جین نگاه کرد. جین دیگه چطور باید بهش ثابت کنه هیچ چیز براش نیست؟!...پسر بلند‌تر لبخند تلخی زد و گفت:

𝐁𝐈𝐆 𝐇𝐄𝐈𝐒𝐓 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕_ 𝐍𝐀𝐌𝐉𝐈𝐍Where stories live. Discover now