Mirage [ Completed ]

do you know he?

+مطمئنی این کارای خطرناکت فقط برای گرفتن امتیاز شرکتهای طراحی داخلی کره ایه لوهان؟

مردی که لوهان خطاب شده بود پاهاش رو از روی میز برداشت و از روی صندلی بلند شد. دستهاش پشت کمرش به هم قفل شدن و قدمهای کوتاهش رو به مقصد پنجره های دفترش برداشت

-بالاخره دلیل همه این کارهامو میفهمی و اون موقعست که بهم حق میدی. تو اگه جای من بودی بدتر از این بلاها رو سر اوه سهون میاوردی کیم جونگین

جونگین روی همون مبلی که روش نشسته بود به حالت دراز کشیده در اومد و سرش رو به دسته مبل تکیه داد. دستهاش رو روی شکمش گذاشت و پلکهاش روی هم قرار گرفتن

+من هیچوقت نمیفهممت

همینطور که نگاهش رو به بیرون دوخته بود چشمهاش کم کم ریز شدن و به لبش زبون زد

-خودمم دلم براش میسوزه، هرچی باشه داره تاوان اشتباهات پدرشو پس میده

جونگین که کمی تعجب کرده بود نگاهش رو به لوهان داد و ابروهاش به بالا
هدایت شدن

+اشتباهات پدرش؟

از پشت پنجره خودش رو مجددا به میز کارش رسوند و بعد از اینکه برگه موردنظرش رو پیدا کرد اون رو به سمت جونگین انداخت و برگه دقیقا روی شکم جونگین فرود اومد. سرش رو کج کرد و درحالیکه به جونگین خیره شده بود کف پاش رو روی زمین میکوبید

-این برگه رو بخون ببین این احمق چه دست گلی به آب داده که پدرم
باز میخواد ببینتم

جونگین که به این نصفه حرف زدن ها عادت کرده بود نفس عمیقی کشید و برگه روی شکمش رو بین دستهاش گرفت و مشغول خوندنش شد

-واقعا نمیفهمم جونگین، چجوری شرکتو اداره میکنی که آمار نخاله ها از دستت در رفته و اصلا نمیفهمی دارن چه غلطی میکنن؟

جونگین چشم غره ای به لوهان رفت و دوباره نگاهش رو به متن توی برگه داد

+خودت بهتر میدونی که رئیس اصلی اون شرکت کیه، من فقط
مترسکشم

لوهان مردمک هاش رو توی حدقه چرخوند و درحالی که به پشت به میز کارش تکیه داده بود یکی از آب نبات های توی قندون رو سمت جونگین پرت کرد و با حالت غر مانندی لب زد

-من رئیس اصلیم و تو رو به عنوان جانشین انتخاب کردم چون حوصله چک و چونه با شرکتای خارجی رو نداشتم. مطمئنم اگه ریاستو بر عهده میگرفتم وسط معامله اعصابم از حجم زر زدن طرف مقابلم به هم میریخت و یه گلوله تو مغزش حروم میکردم تا دیگه توانایی تکون دادن لباشو نداشته باشه!

نگاه بی حس جونگین دوباره به لوهان دوخته شد و با مکث از روی مبل بلند شد. با چند قدم خودش رو به اون رسوند و توی فاصله کمی ازش زمزمه کرد