_ متاسفم

+ نباش واسم اهمیتی نداره اونا چیکار کردن یا تنهام گذاشتن. نمیتونم تغییرش بدم پس باهاش نمیجنگم

_ پس چیکار می....

قبل از اینکه جمله اش تموم بشه، صدای شکم ژان که از روی اعتراض به خالی بودن و گرسنگی بلند شده بود توجهشونو جلب کرد.

+ ییبو بچمون گشنشه

ییبو چند دقیقه با بهت مشغول تجزیه و تحلیل جمله ناگهانی ژان بود و با فهمیدنش با صدای بلندی خندید. ژان همونطور که از بغلش بلند میشد با خنده گفت:

+ بلند شو برو آتیش روشن کن آقای بابا میخوام ناهارو پیش آتیش بخورم

_ باشه الان میرم

همونطور که میخندید، لباس هاش رو پوشید و از خونه بیرون رفت. بعد از برداشتن هیزم از انباری، اونارو توی جایگاه مخصوصشون جلوی کلبه گذاشت و خیلی طول نکشید که ژان تونست نور آتیش رو از پنجره کلبه ببینه.

رامیون هایی که درست کرده بود رو توی دوتا ظرف ریخت و بعد از اضافه کردن کمی مخلفات، لباس هاش رو پوشید و با ظرف ها بیرون رفت.

ظرف ییبو رو دستش داد و خودش هم روی کنده درختی که به عنوان صنولی استفاده میشد نشست. گرمای آتیش نزدیک پاهاش بهش حس خوبی میداد.

+ دستت دردنکنه بابایی

ییبو با شنیدن دوباره اون حرف خندید، خودشم نمیدونست چرا حس دلنشینی توی وجودش میپیچه و وادار به خندیدنش میکنه.

_ اگه انقدر مشتاقی یه بچه توی دلت بکارم بیبی

+ نه عزیزم قربون دستت نمیخواد من غلط کردم غذاتو بخور

ییبو سری تکون داد و هردوشون مشغول خوردن غذاشون شدن.

( یه زمانی با خودم میگفتم، وقتی میگن در لحظه زندگی کن یعنی چی؟ چرا میگن از هر لحظه ای که توش هستی همون لحظه لذت ببر. نذار اون ثانیه ها بگذره و بعدا خاطراتش رو مرور کنی. ولی حالا میفهمم چرا این رو میگفتن، تک تک ثانیه های اون روزم با ییبو پر از حس خوب و لذت بود و من اگه میدونستم بعدش چه طوفان سهمگینی در پیش دارم، قطعا با تمام وجودم، با صد درصد وجودم از اون لحظات لذت میبردم. فقط اگه میدونستم!)

چند ساعت بعدی، با حرف زدن و خندیدن هاشون باهم و کنار آتیش گذشت. با نزدیک شدن به غروب خورشید، ییبو از جاش بلند شد و بعد از خاموش کردن آتیش، به ژان گفت سوار ماشین شه تا برن جایی که بتونن غروب خورشید رو بهتر ببینن.

کمی بعد درحالیکه خورشید کم کم داشت غروب میکرد، به محل مورد نظر ییبو رسیدن. بلندی ای که به خوبی از اونجا میتونستی غروب خورشید رو ببینی. ژان جلوی ماشین ایستاده بود و منتظر بود ییبو بیاد تا باهم غروب رو ببینن.

Need For SpeedWhere stories live. Discover now