𝐏𝐚𝐫𝐭¹²

2.2K 411 166
                                    

صدای خنده سه نفره‌اشون تو آشپزخونه پیچیده بود،یونجو موهاشو به کمک جونگ‌کوک گوجه ای بسته بود و پشت میز ناهار نشسته بود و تهیونگ هم کنارش ایستاده بود و داشت پیازچه ها رو خرد میکرد.
جونگ‌کوک مشغول تفت دادن گوشت های برش شده بود و همزمان با یونجو آواز میخوندن و میخندیدن.

تهیونگ با خنده گفت:

"امیدوارم شام امشب قابل خوردن از آب دربیاد"

جونگ‌کوک به سمت تهیونگ برگشت و یه تای ابروش و بالا انداخت و گفت:

"آقای کیم حواست هست داری با کی آشپزی میکنی؟ بذار غذا حاضر انگشت هاتم باهاش میخوری!"

تهیونگ نیشخندی زد و یه تای ابروش و بالا انداخت و گفت:

"ببینیم و تعریف کنیم جئون‌شی"

جونگ‌کوک چشمکی بهش زد و گفت:

"منتظر باش"

جونگ‌کوک بعد از حاضر کردن مواد اصلی غذا رفت سراغ سس درست کردن،برای برداشتن روغن زیتون پشت تهیونگ ایستاد و دستاش و دو طرف پهلوهاش رد کرد تا روغن رو برداره و صورتش فاصله نسبتا کمی با گردن تهیونگ داشت.

تهیونگ با نفس حبس شده دست از هم زدن مواد توی ظرف، برداشت و نامحسوس بزاق دهنش و قورت داد.
عطر سرد جونگ‌کوک ریه هاش رو پر کرده بودن و این بهش حس عجیبی میداد،دوست داشت همیشه این بو رو تو ذهنش ثبت کنه.

جونگ‌کوک سریعا روغن رو برداشت و از تهیونگ فاصله گرفت،عطر ملایم و تقریبا گرم تهیونگ اون و به خلسه میبرد،دلش میخواست سرش و تو گردنش فرو ببره و تا نفس داره ریه هاش و از عطرش پر کنه.

بعد از دقیقه ای جونگ‌کوک سس حاضر شده رو چشید و زمزمه کرد:

"فک کنم مزه اش خوبه"

"بزار منم امتحان کنم"

تهیونگ گفت و کمی از سس رو مزه کرد و سری تکون داد و گفت:

"اره خیلی خوبه"

جونگ‌کوک پوزخند کوچیکی زد و انگشت سسی شده اش دو به لپ تهیونگ کشید که تهیونگ اعتراض کرد:

"یااا چیکار میکنی؟"

یونجو قهقه ای زد که باعث خنده شدید جونگ‌کوک شد،سمت دیگه لپ تهیونگ رو هم سسی کرد که باعث شد تهیونگ معترض گاردی بگیره و گفت:

"کل هیکلتو سسی میکنم جونگ‌کوک"

جونگ‌کوک نیشخندی زد و یه تای ابروش و بالا انداخت و گفت:

"جرعتشو نداری عزیزم"

تهیونگ سری تکون داد و سمت جونگ‌کوک خم شد تا انگشت سسی شده اش رو به صورت جونگ‌کوک بکشه که جونگ‌کوک سریعتر عمل کرد،یه طرف دستشو دور کمر تهیونگ حلقه کرد و با دست دیگه اش مچ دست تهیونگ رو نگه داشت.

𝐌𝐞𝐭𝐚𝐧𝐨𝐢𝐚|✔︎Where stories live. Discover now