صدای خنده سه نفرهاشون تو آشپزخونه پیچیده بود،یونجو موهاشو به کمک جونگکوک گوجه ای بسته بود و پشت میز ناهار نشسته بود و تهیونگ هم کنارش ایستاده بود و داشت پیازچه ها رو خرد میکرد.
جونگکوک مشغول تفت دادن گوشت های برش شده بود و همزمان با یونجو آواز میخوندن و میخندیدن.تهیونگ با خنده گفت:
"امیدوارم شام امشب قابل خوردن از آب دربیاد"
جونگکوک به سمت تهیونگ برگشت و یه تای ابروش و بالا انداخت و گفت:
"آقای کیم حواست هست داری با کی آشپزی میکنی؟ بذار غذا حاضر انگشت هاتم باهاش میخوری!"
تهیونگ نیشخندی زد و یه تای ابروش و بالا انداخت و گفت:
"ببینیم و تعریف کنیم جئونشی"
جونگکوک چشمکی بهش زد و گفت:
"منتظر باش"
جونگکوک بعد از حاضر کردن مواد اصلی غذا رفت سراغ سس درست کردن،برای برداشتن روغن زیتون پشت تهیونگ ایستاد و دستاش و دو طرف پهلوهاش رد کرد تا روغن رو برداره و صورتش فاصله نسبتا کمی با گردن تهیونگ داشت.
تهیونگ با نفس حبس شده دست از هم زدن مواد توی ظرف، برداشت و نامحسوس بزاق دهنش و قورت داد.
عطر سرد جونگکوک ریه هاش رو پر کرده بودن و این بهش حس عجیبی میداد،دوست داشت همیشه این بو رو تو ذهنش ثبت کنه.جونگکوک سریعا روغن رو برداشت و از تهیونگ فاصله گرفت،عطر ملایم و تقریبا گرم تهیونگ اون و به خلسه میبرد،دلش میخواست سرش و تو گردنش فرو ببره و تا نفس داره ریه هاش و از عطرش پر کنه.
بعد از دقیقه ای جونگکوک سس حاضر شده رو چشید و زمزمه کرد:
"فک کنم مزه اش خوبه"
"بزار منم امتحان کنم"
تهیونگ گفت و کمی از سس رو مزه کرد و سری تکون داد و گفت:
"اره خیلی خوبه"
جونگکوک پوزخند کوچیکی زد و انگشت سسی شده اش دو به لپ تهیونگ کشید که تهیونگ اعتراض کرد:
"یااا چیکار میکنی؟"
یونجو قهقه ای زد که باعث خنده شدید جونگکوک شد،سمت دیگه لپ تهیونگ رو هم سسی کرد که باعث شد تهیونگ معترض گاردی بگیره و گفت:
"کل هیکلتو سسی میکنم جونگکوک"
جونگکوک نیشخندی زد و یه تای ابروش و بالا انداخت و گفت:
"جرعتشو نداری عزیزم"
تهیونگ سری تکون داد و سمت جونگکوک خم شد تا انگشت سسی شده اش رو به صورت جونگکوک بکشه که جونگکوک سریعتر عمل کرد،یه طرف دستشو دور کمر تهیونگ حلقه کرد و با دست دیگه اش مچ دست تهیونگ رو نگه داشت.
YOU ARE READING
𝐌𝐞𝐭𝐚𝐧𝐨𝐢𝐚|✔︎
RomanceMetanoia "متانویا به معنی کسی که مسیر ذهن و قلب شمارو تغییر داده،مثل یک معجزه!" ও 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏-𝒏𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆-𝒇𝒖𝒏-𝒇𝒊𝒄 𝒄𝒉𝒂𝒕-𝒓𝒆𝒂𝒍 𝒍𝒊𝒇𝒆-𝒔𝒎𝒖𝒕 "من ازت بزرگت...