۳-دنیا های موازی

75 22 0
                                    

▴⸼ᓚ«¦‌ཻ ‌ ‌ ‌❥𝐌𝐘𝐒𝐓𝐈𝐂 𝐇𝐈𝐋𝐋𝐒 ꪴ❥ꦿ⃭〤ıl‌🩸[🔪⃤

وقتی چشمام رو باز کردم تو اتاقم رو تختم بودم!
نگاهی به اطرافم انداختم...
فقط من و درک تو اتاق بودیم.

دستی به سرم کشیدم که متوجه باند کوچیک روی سرم شدم...
پتو رو کنار زدم و آروم با صدایی که از ته چاه میومد پرسیدم:

-بقیه کجان؟

درک که تا الان از پنجره داشت بیرون رو تماشا میکرد برگشت سمتم:

_دراز بکش نباید بلند بشی

بعد از اینکه مطمعن شد از سر جام بلند نمیشم روی صندلی روبه روم نشست...

نگاهم نمیکرد...
احتمالا از دستم عصبی بود اما برای چی؟

-از دستم عصبانی هستی؟

با حرص نگاهی بهم انداخت:
_نباید باشم؟

-میشه دلیلش رو بپرسم؟

_یعنی میخوای بگی نمیدونی؟

-اگه میدونستم نمیپرسیدم...

_پس بهتره ندونی!

بعد از اینکه حرفش تموم شد سرش رو انداخت پایین و گفت:
_بقیه پایین هستن...
مکثی کرد و ادامه داد:
_حالت بهتر شد بیا باید با بقیه درمود موضوع مهمی حرف بزنیم...

از جاش بلند شد و سمت در رفت...
اما قبل از اینکه در رو باز کنه سریع از تخت پایین اومدم و بازوش رو گرفتم.

-درک تا کی میخوای انقدر بیتفاوت باشی؟همش به خاطر جوابیه که بهت دادم؟

نگاهی به دستم انداخت و دستش رو عقب کشید!
_مشکل جوابی که بهم دادی نیست استایلز...
تو از من کمی زمان خواستی و منم گفتم بعدا بهم جواب بده...

-پس مشکل چیه؟

_مشکل اعتماده!تو به من اعتماد نداری.

-خودتم میدونی که اینطور نیست

_چرا هست...
چیزی که باعث میشه از دستت عصبی باشم اینه که تو به اون یارو که چند ساعته باهاش آشنا شدی بیشتر اعتماد داری تا من!

-منظورت دیمنِ؟

تا اسمش رو اوردم قاتی کرد و درو محکم بهم کوبید:
-میدونی ازش خوشم نمیاد اما تو مدام اسمش رو میاری!

چشمام رو محکم بستم و با جدیت گفتم:
_درک...دیمن اون چیزی که فکر میکنی نیست...

_ببین تازه ازش طرفداری هم میکنی.

-چون داری زود قضاوتش میکنی

_اون یه خون آشامه و ...
نزاشتم حرفش رو کامل بزنه که با عصبانیت گفتم:
-تو هم یه گرگینه ای!

چند ثانیه سکوت کرد...
انگار که انتظار نداشت اینو بگم.

_یعنی من رو داری با اون مقایسه میکنی؟

- ,, 𝙈𝙮𝙨𝙩𝙞𝙘 𝙝𝙞𝙡𝙡𝙨 ·˚ ༘ ꒱ Where stories live. Discover now