مین یونگی وارد میشود

550 100 38
                                    

جونگکوک

_ ببین برج زهرمارو دیدی دقیقا همون شکلیه

× اگه منظورت همون شکلی که من فکر میکنم باشه اره یه دونه از صبح درست جلوی چشمام بود

_ کی؟

× کی بنظرت؟ بابام خوب تهیونگو میگم دیگه

_ تهیونگ مگه پیش تواِ

× نه خره یکم اون مختو از آکبندی در بیار تهیونگ چرا باید پیش من باشه من پیش تهیونگم

با تعجب تقریبا داد زدم: تو پیش تهیونگ چه غلطی میکنی؟

× دارم کار خاکبرسری میکنم، خب پسره بیشعور من باید میومدم اینجا حاضر میشدم دیگه
توقع داشتی پیش بابام کت شلوار بپوشم بعد یه پسره غریبه بیاد دنبالم
بیچاره جین از دست آی کیو تو چی میکشه

_ حیف که قانع کننده بود، الان کجاست؟

× نمیدونم من تو اتاقم، هرسری منو میبینه یه لبخندی میزنه یا یه حرف مسخره ای میگه که به درده خودش میخوره منم اومدم چپیدم تو اتاق

_ لیاقت نداری ببین چقدر باشعوره که مهمونشی میخواد معذب نباشی فکر نکنی آدم حسابت نمیکنه،
دقیقا کاری که جین نمیکنه از صبح یه کلمم حرف نزده هیچ نگاهمم نمیکنه اخم کرده تا الانم خواب بود

× الان کجاست؟

_ انقدر غر زدم که پاشو دیر میشه رفته حموم

× بنظرت چه خبره تو اون مهمونی که این دوتا شنگولو تبدیل به لولو کرده؟

_ نمیدونم ولی اونسریم که مهمونی بودن بعدش جفتشون اعصاب نداشتن

× جونگکوک تهیونگ صدام میکنه کاری نداری؟

_ نه قربونت میبینمت فعلا

× فعلا

بعد از چند دقیقه صدای در حموم اومد رفتم تو اتاق دیدم جلوی آینه داره با حوله موهاشو خشک میکنه
از پشت بقلش کردم از تو آینه نگاهش کردم

_ جینه من از صبح تا الان چشه؟

+ جینه تو از صبح تا الان داره دنباله یه بهونه میگرده که به اون مهمونی کوفتی نره

_ حالا شاید انقدرم که تو فکر میکنی رو مخ نباشه

+ بیخیال جونگکوک تنها چیزی که نمیخوام بشنوم همینه، شاید اون مهمونی خوش بگذره، هیچ وقت این اتفاق نمیوفته چون همیشه یه گهه

ازش فاصله گرفتم تا سریعتر موهاشو خشک کنه رو تخت نشستم و نگاهش کردم
از صبح اخمش باز نمیشد سعی میکرد نشون نده اما میدونستم که اندازه اون شب عصبانیه

_ ناهار نخوردی چیزی میخوری برات بیارم؟

+ نه مرسی فقط اون کشو بالاییو باز کن ببین مسکن داریم سرم داره از درد میترکه؟

I succeeded [Jinkook]Où les histoires vivent. Découvrez maintenant