کتاب جنگل

593 111 43
                                    


جونگکوک

داشتم سمت اتاق میرفتم که دیدم یکی از پشت افتاد رو پشتم و محکم بقلم کرد هرچی سعی کردم از زیر دستاش فرار کنم نتیجش محکم شدن حلقه دورم بود

همونطور که از پشت تو بقلش بودم منو به سمت آینه قدی وسط پذیرایی برد از تو آینه نگاهم کردو گفت:

+ کوکی چرا قهره؟

_ قهر نیستم

+ کوکی تابلواِ قهره

_ میگم من قهر نیستم ولم کن خوابم میاد

+ کوکی که تا الان خواب بود

_ خواب نبودم خودم زدم به......هههیییعععع

نامرد یه دستی زد خودمو لو دادم
با صدای بلند خندید که اخم کردم خواست یه چیزی بگه که گوشیش زنگ خورد از تو جیبش دراورد این باعث شل شدن دستاش شد که هولش دادم سریع خواستم فرار کنم که دو قدم نرفتم دوباره گرفتتم
گوشیو بین سرشو شونش گذاشت و محکم تر گرفت که نرم

+ چیه ته؟

÷ ....

+ نه نیستیم

÷ ......

+ خونه هستیم رو مود اومدن تو نیستیم

÷.....

+ خاک مردتیکه منحرف

÷.....

+ کوکی اینجا نشسته

خواستم داد بزنم به تهیونگ بگم بیاد که زودتر فهمید دستشو گذاشت رو دهنم

+ خودت مگه خونه نداری؟ لازم نکرده بیای اینجا
من خستم جونگکوکم داره درس میخونه فردا امتحان داره

÷.......

+ برام مهم نیستی

گوشیو قطع کرد و انداخت رو میز و چونشو روی شونم گذاشت با لحن ملایمی گفت

+ تا حالا فکر میکردم چشمات فقط شبیه آهو نگو خودتم آهویی یهو میپری در میری

_ اونوقت تو چی؟

+ من گرگم که عمرا بزارم آهو از دستم فرار کنه

_ خب جناب گرگ تو قانون جنگل شما ننوشته که هیچ معلمی اینجوری نمیپره رو پشت دانش آموزش؟

+ خیر جناب آهو ولی نوشته اگه دوست پسر آدم بپره رو پشت دوست پسرش اشکال نداره

_ اِ جناب گرگ از کارایی که دوست پسرا باهم میکننم چیزی میدونه؟

جین همونطور که عقب میرفت گفت: معلومه که میدونه میخوای یکی دیگشو بگه؟

_ لازم نکرده انقدر......

آآآآخخخ سریع برگشتم نگاهش کردم که از درد گفت: پسر تو چرا انقدر سنگینی

_ ببخشید نمیدونستم که از پشت خودتو میخوای بندازی رو مبل که وزن کم کنم
ولم کن پاشم له شدی اصلا چرا از پشت خودتو انداختی رو مبل؟

I succeeded [Jinkook]Where stories live. Discover now