_ت..تهیونگ برامون مدارکو گذاشته بود...
نفس حبس شدش رو ازاد کردو نگاهش رو روی پسر برگردوند،با ندیدن عکس العملی از سمت جونگکوک بازدمش رو کلافه بیرون فرستاد،ایستاد کتش رو مرتب کرد و کیفش رو برداشت،بابت تغذیه پسر نگران نبود چرا که از طریق روابطش مطلع شده بود جونگکوک بر خلاف انتظارها غذاش رو کامل میخوره و حداقل ۳ ساعت درروز رو صرف ورزش درون سلولش میکنه...
برگشت و با باز شدن در قدم اول رو برداشت که صدای ضعیف ولی محکم جونگکوک رو شنید،
_مرداب غرق نمیشه..
_________
_عااااه..همینه...فاک فاک محکمتر...عمممممم
پاهاش رو بیشتراز عرض شونش باز کرد و قوس کمرش رو بیشتر کرد،موهای بلوند و بلندش رو با دستاش جمع کرده بود و زانوهاش از سایش روی میز سرد و سفت ازمایشگاه کاملا سرخ و متورم شده بود،
با دست دیگش زیپ کنار لباسش رو بیشترباز کردو پارچه حریر سرخ رنگو بیشتر بالاکشیداز روی بدن سفید و خوش فرمش،لگنش رو به دستای مرد پشت سرش فشار داد و چشماش از شدت لذتی که حس میکرد به عقب برگشت،_اوووم..توئه حرومزاده تواین کار عالی الک..عااه..محکمترررر
الک نگاه کثیف و گرسنش رو از سوراخ خیس زن که توسط لوله ازمایشگاهی شیشه ای پر شده بود گرفت،خودش رو به میز نزدیک کرد و بدنش رو بدون تماس با شیطان سکسی زیرش، روش خم کرد،
_بذار لذت واقعی رو بهت نشون بدم عشق من...اونوقت دیگه هیچوقت ازش سیر نمیشی.
آمبر به کمرش موج داد و حرکتش رو تندترکرد،موهاش رو روی شونه دیگش ریخت و ناخنای بلند و قرمزش رو زیر چونه الک کشید،
_اگه یه کویین میخوای باید براش بجنگی الک...عاااه...پس..بهم بگو...چه تحفیه ای...عمممم.....برای این کویین داری..
طی ۱۵ روز گذشته هرروز این برنامه رو توی ازمایشگاه داشتن و آمبر اجازه هیچ لمسی به مرد نمیداد و تنها خواستار بفاک رفتن توسط لوله های ازمایشگاهی روی همین میز بود،و این اولین باری بود که کمی درمقابل مرد نرمش نشون میداد،
هیجان زده و تشنه از هورمونهایی که عقلش رو از کار انداخته بودن،دست دیگش رو به عضو تحریک شده زیر لباسش رسوند و کمی بهش فشار وارد کرد،
_هرچیزی که کویین بخواد...
لوله استوانه ای رو عمیقتر وارد سوراخش کرد و بااینکار پرش بدن زن رو با نیشخند تماشا کرد،سرعت و قدرت دستاش رو بیشتر کرد و اینبار بهمراه ورود و خروج لوله انگشت فاکش رو هم درکنار لوله،وارد سوراخ خیس زن کردو تشنه ترشد برای کوبیدن تو اون حفره داغ..
نفسای خودش هم تند شده بودن و بازدم گرمش،گوش آمبر رو میسوزوند،نفس عمیقی از عطر موهای بلوندش گرفت و
باچند ضربه دیگه صدای اه عمیق زن فضای سرد ازمایشگاه رو پر کرد و انگشتاش خیس شدن از کام گرم و سفید رنگ..لوله استوانه ای رو ازش بیرون کشید و کنارش روی دستمال قرار داد،
YOU ARE READING
𝐀𝐋𝐏𝐇𝐀 (𝐒2)
Fanfiction- آلفا - 🚫این فیکشن امگاورس نیست🚫 گفتی نیلوفر بدون مرداب میمیره، خشک شدم وسط مردابم.. ↷ 𝙼𝚊𝚒𝚗 𝚌𝚘𝚞𝚙𝚕𝚎 ↬ 𝚟𝚔𝚘𝚘𝚔 ↷𝚂𝚒𝚍𝚎 𝚌𝚘𝚞𝚙𝚕𝚎 ↬ 𝚢𝚘𝚘𝚗𝚖𝚒𝚗 ↷𝙶𝚎𝚗𝚛𝚎 ↬ 𝙰𝚌𝚝𝚒𝚘𝚗,𝚜𝚌𝚒-𝚏𝚒,𝚁𝚘𝚖𝚊𝚗𝚌𝚎, 𝚜𝚖𝚞𝚝
مرداب غرق نمیشه..
Start from the beginning