قسمتِ چهاردهم => فاک به کارما.
فرار کن! این جمله بدجوری حاکم ذهنش شده بود، جوری که هیچ چیزی نمیشنید و هیچی هم نمیدید بلکه فقط تبدیل شده بود به دوتا پای دونده که داشت مسیر رو طی میکرد.
استپ!
خیله خب بهتره از این بُعدِ جدیِ داستان بیاییم بیرون دوستان، اوه. اونجا رو ببینید! یه زن فربه و داغون درحالی که رو پیشونیش قرمز شده با ملاقه و دامنی که تو هوا میرقصه درحال فحش دادنه -از پشت صحنه اشاره میکنن اینجاش نیاز به سانسور داره چون دامن اون خانومه رفته بالا و اون لباس زیر ندارههههه! نهههه.. ببخشید ولی این صحنه ای نیست که بخوام ببینم پس بهتره تصویر رو بچرخونیم و بریم جلوتر، اوه.
اون رو میبینید؟
اون جونگکوکه که با پاهای دو متر باز، موهای بهم ریخته که تو هوا پخش شدن و قیافهی قرمز و مچاله شده درحال دویدنه! خب این که هیچی، چند قدم جلوترش این تهیونگه که باد داره صورتش رو تکون میده و با صدای کلفتی مثل حلزونِ درحال زایمان داره میگه که..
_ فا........ک..........یو!
اوه، مثل اینکه بچه دلش پره پس بهتره صحنه رو از حالت اسمولوشن در بیاریم و ببینیم چی میشه.
تهیونگ با سرعت باورنکردنی ای درحالی گریز بود، شاخه ها رو کنار میزد، از روی سنگ ها میپرید و حتی به رودی که جلوی راهش قرار گرفت فاک نشون داد، خودشو توش انداخت و داد زد.
_ عجله کن رزبری!
و اما جونگکوک دیگه داشت خسته میشد. اون کلی راه رو از خونه ی عتیقه ی اون زنه تا اینور دنیا دویده بود ولی اون خوک هنوزم بیخیالشون نمیشد و داشت دنبالشون میکرد، آخه چرا؟؟! خب داداش شاید چون زدید شوهرش رو کور کردید ای بابا.
خلاصه اینکه پسر دیگه نمیتونست به این موقعیت ادامه بده پس همینکه خودشو تو رود انداخت اجازه نداد تهیونگ حرکتی کنه و بخواد جلو بره بلکه یقش رو تو مشت گرفت و متوقفش کرد.
تهیونگ درحال نفس زدن بود. جریان آب تا بالای رون هاشون اومده بود و فاصله ی زیادی با اون سمتِ جنگل نداشتن و حالا جونگکوک با گرفتن یقش میخواست چیکار کنه؟ خب حدس زدنش سخت نبود، نه برای تهیونگ که نصف عشق بازیهاشون همیشه توی حموم و استخر و جکوزی اتفاق میافتاد پس قبل از اینکه کوک بخواد حرفی بزنه کمرش رو گرفت و لب هاشونو به هم متصل کرد.
خب چه انتظاری از کیم تهیونگ میره وقتی جونگکوک با یقه ی نسبتا باز، موهای نم دار و چشم های متلمس یقش رو گرفته و داره بهش نگاه میکنه؟ یه بوسه که دیگه چیزی نبود!
یه بوسه ی پرحرارت و جونگ کوکی که بعد از اینکه تهیونگ شروع به مکیدن لبهاش کرد و در آخر لب پایینش رو گاز گرفت، با ناله ی خفه ای به موهاش چنگ زد و همراهیش کرد.
YOU ARE READING
Fuck You |TK
Fantasy~کیم تهیونگ یه مرد ایدهآل و جنتلمنه که همراه نامزدش به جشن عروسیِ یکی از بهترین دوست های دوران دبیرستانش میره و چی میشه اگه اونجا اکسش رو هم ببینه که دعوت شده؟~ ~جئون جونگکوک، پسری که صورت زیبا و رمانتیک بودنش زبانزد خاص و عام شده فقط یه نفر هست...