قسمت دهم => گورکن مبتدی!قبل از شروع باید یه سوال ازتون بپرسم دوستان؛
تاحالا کسی رو کُشتید؟
منظورم از کسی، سوسک و مورچه و از این قبایل نیست! منظورم انسانه، دقت کنید! آدمیزاد! از اون جانورهای دوپا که ریدن تو طبیعت. کُشتید یا نه؟
خب اگه نه، پس نمیفهمید تهیونگ در اون لحظه چه احساسی داشت!درسته که اون یه موجود دوپا رو کُشته یه انگل محیط زیست رو از زمین حذف کرده تا با تجزیه شدنش به طبیعت خدمت کنه ولی لعنتی اون انگل مادر شوهر بهترین دوستش بود که خودش تا چند سال دیگه میرفت اون دنیا! هرچند شاید هم قرار بود دو برابر تهیونگ عمر کنه، بهرحال که اون پسر باید به خودش دلداری میداد نه؟
این یکی از ویژگی های قاتل ها بود که جونگکوک جهت جلوگیری از سکته کردن تهیونگ بهش گفته و ازش خواسته بود خونسردیِ خودش رو حفظ کنه. همون خونسردی ای که تا چشمش به نامجون افتاد دود شد رفت هوا و یه استرس کشنده جایگزینش شد.
+ به من نگاه کن تهیونگ! حواست رو به من بده! نفس عمیق بکش و سعی کن فراموش کنی چیشده.. همه چی رو بسپار به من!
حرفهای جونگکوک رو تو ذهنش مرور کرد و نفس عمیقی کشید. اونا واقعا شانس آورده بودن که وقتی با نامجین روبرو شدن در صندوق بسته بود و جین نتونست جسد مادرش رو ببینه.
حالا اون دو نفر تو خونهی جین و نامجون روی مبل گرانقدرشون، روبروی اون دو مرد نشسته بودن و تهیونگ مدام کف دست های عرق کردش رو به شلوارش میمالید و منقطع نفس میکشید. البته جونگکوک هم دست کمی ازش نداشت چون محض رضای خدا نامجین با نگاه های موشکافانه و ترسناک جوری بهشون زل زده بودن که انگار میدونستن اون دو پسر زن بدبخت رو از پله ها انداختن پایین!
اون نگاهِ جین با چشم های ریز شده و لب های بهم فشرده جوری تهیونگ رو معذب و هول کرد که ناخودآگاه با صدای بلندی فکر کرد.
_ اصلا شما اینجا چیکار میکنید؟!
و گند زد.
جونگکوک آه کشید، ابروهای جین بالا پریدن و قبل از اینکه بخواد تهیونگ رو قهوهای کنه نامجون با لبخند به حرف اومد.
_ حالت خوبه تهیونگ؟ اینجا خونمونه..
_ آهان.. آره..با حواس پرتی دکمه های یقش رو باز کرد تا بتونه نفس بکشه، فکر جسدی که تو ماشینش خوابیده لحظهای هم از سرش نمیپرید و حالا جلوی خانواده ی مقتول نشسته و منتظر بود هرآن مورد بازجویی قرار بگیره و بعد دستبند به دست شوت بشه کنج زندان.
_ باورم نمیشه که اینکارو کردید!
که یجورایی هم بهش نزدیک بود پس با حرفی که از لبهای نامجون بیرون اومد نگاهش رو با وحشت بهش دوخت و آب دهنش رو با سر و صدا قورت داد. یعنی اون همه چی رو فهمیده بود؟
YOU ARE READING
Fuck You |TK
Fantasy~کیم تهیونگ یه مرد ایدهآل و جنتلمنه که همراه نامزدش به جشن عروسیِ یکی از بهترین دوست های دوران دبیرستانش میره و چی میشه اگه اونجا اکسش رو هم ببینه که دعوت شده؟~ ~جئون جونگکوک، پسری که صورت زیبا و رمانتیک بودنش زبانزد خاص و عام شده فقط یه نفر هست...