|Chapter 3|

3.1K 594 191
                                    


قسمتِ سوم => گذری به گذشته.






به عشق در نگاهِ اول اعتقاد دارید؟

اگه آره، باید بگم این چیزی بود که برای تهکوک اتفاق افتاد، اونم وقتی دوتا بچه دبیرستانی با تیپ‌های خز و خیلی بودن و تنها دغدغه‌شون پیچوندن کلاس‌هاشون و گردش رفتن با دوستاشون بود.

اولین باری که تهیونگ، جونگکوک رو دید وقتی بود که مثانه‌ش داشت می‌ترکید و با دور زدن کلاسش خودشو به دست‌شویی رسوند تا خلاص شه که خب در حین خلاص شدن یهو چشمش به یه پسر موقرمز خوشگل افتاد که کنارش ایستاده و داشت می‌شاشید.

خب عزیزان
اون نگاهِ تهیونگ به نیم رخِ کیوت اون پسر باعث شد تا اونم صورتش رو بچرخونه و بهش نگاه کنه و با چی روبرو شد؟ یه پسرِ جذاب با موهای نارنجی، خط چشمِ طویل مشکی و لبی که گاز گرفته پس همونجا بود که یه چیزی تو وجودش تکون خورد.

دیکش!

اهم، فکر کنم اشتباهی رخ داده ولی از پشت صحنه اشاره می‌کنن همه چی درسته، هرچند انتظار داشتم اول قلبشون تکون بخوره ولی خب خودتون می‌دونید دیک و قلب رابطه‌ی نزدیکی به هم دارن.

خلاصه اون روز وقتی بقیه ریختن تو دستشویی مدرسه و عن بازی در آوردن همه چی تموم شد ولی برای بار دوم وقتی تهیونگ و نامجون تو تریای مدرسه داشتن غذا می‌خوردن بازم چشم پسر به کوکی افتاد و تو دلش غوغا به پا شد.

بله، جونگکوک داشت انگشت هاشو لیس می‌زد و با چشم‌های درشتش اطراف رو دید می‌زد که بازم چشمش به اون پسره ی خوشتیپ افتاد.

_ اون کیه؟

این چیزی بود که هر دو همزمان از دوست‌هاشون -یعنی جین و نامجون- که کنارشون نشسته بودن، پرسیدن و جواب های متفاوتی دریافت کردن مثلا نامجون گفت _ یکی از دوست‌های جین که دیروز به اینجا منتقل شد، میگن تو مدرسه ی قبلی خیلی شر سوزونده!

و جین هم وقتی نگاه جونگکوک رو دنبال کرد و به نامجون رسید لب زد _ کراشم!

کوکی هم چشم چرخوند + اون نه، اون یکی..

_ کدوم یکی جونگکوک؟ منکه علم غیب ندارم بفهمم

جین با غرغر جواب داد و قبل از اینکه بازم بخواد دهن جونگکوک رو صاف کنه با تاب دادن چشم‌هاش تو حدقه، تصحیح کرد + اون پسره که کنار کراشت نشسته، چشم‌های روباهی داره، موهاش نارنجیه، دو دکمه‌ی اولش بازه، دستمال گردنش آبیه، چندتا انگشتر انداخته، خیلی خوش قیافه‌ست و...

_ سلام!

همون‌طور که جونگکوک داشت مشخصات تهیونگ رو برای جین که با دهن پر و حیرت بهش چشم دوخته شرح می‌داد، اون پسر مو نارنجیِ مرموز هم با طی کردن مسافت نه چندان کوتاهی که بینشون بود خودشو به میزشون رسوند و جلوی پسرا متوقف شد.

Fuck You |TKWhere stories live. Discover now