part 23 : Seoul

2.4K 535 120
                                    

چند هفته ای از روز دستگیری آقای ویل می‌گذشت ، الکس اوایل چند باری در خونه تهکوک رو به مشت و لگد گرفته بود ولی کیه که بهش اهمیت بده ؟

گفتم الکس ، اونروز که فهمید خونه و بیشتر دارایی پدرش به اسم یورا شده کاملا دیوونه شده بود
مثلا چند تا از عطیقه هایی که روی میز های دور خونه بود رو شکست و میخواست با نینا و بچش از اون خونه بره ، ولی تا دم در که رفت خودش برگشت و خواهان برقراری عدالت شد

حالا بگذریم چه شر و ور هایی سرهم کرد که این خونه در آخر مال من میشه و ارث بابامه درحالی که هنوز حکم بابایی که تا دو دقیقه پیش میخواست نجاتش بده مشخص نبود

الکس چند باری به قصر رفت برای آقای ویل هم وکیل گرفت اما مدارکی که علیهش وجود داشت هیچ جای کمکی بهش باقی نذاشته بود

حکم آقای ویل هم یه جورایی حقش بود و هم کمتر از حقش ، همه فکر می‌کردن کم کم اون مرد اعدام بشه اما خب ... بعنوان وزیر سابق هنوزم کمی نفوذ داشت پس فقط محکوم به تبیعد به جزیره دور افتاده ای شد و قرار شد تا اخر عمرش بدون امکانات خاصی اونجا سپری کنه

جونگکوک از تهیونگ خواست اگه دوست داره می‌تونه قبل از تبعید آقای ویل رو ببینه و اگه حرفی داره بهش بزنه
اما خب ته چه حرفی میتونست با باعث زندگی سختش داشته باشه

برای همین بود که الان جونگکوک داشت به قولش عمل می‌کرد و تهیونگ رو به سئول می‌برد
( نمیدونم از راه آبی میشه از لندن تا سئول رفت اما شما تصور کنید میشه🥲😂)

_ ذوق دارم کوکیییی
خب تهیونگ تلاش کرده بود گذشته هاش رو فراموش کنه ، به هر حال دیگه تاثیری تو زندگی الانش نداشت پس فقط مبخواست با کوک خوشحال باشه

+ دیگه داریم میرسیم
با خنده به تهیونگ نزدیک شد و روی عرشه کشتی دستش رو دور کمرش پیچید
+ ته ، میگم که تو میخوای بقیه زندگیت رو بامن بگذرونی ؟

تهیونگ بدون اینکه نگاهش رو از امواج بگیره جواب داد
_ اینو قبل از مارک کردن میپرسن و اینکه درمورد منوتو اصلا پرسیدن نداره که ، معلومه می‌خوام
نگاهش رو به جونگکوک که حالا لبخد زده بود داد و پرسید
_ چرا مبپرسی ؟

کوک دستی به پشت موهاش کشید و‌ جواب داد
+ که وقتی به لندن برگشتیم ازدواج کنیم
تهیونگ چند ثانیه با چشمای درشت به کوک نگاه کرد و بعد با لبخند خجالتی که زد سرش رو پایین انداخت

تهیونگ همون‌طور که سعی میکرد خجالتش رو پنهان کنه به شوخی گفت
_ انتظار یه خواستگاری رمانتیک رو داشتم
جونگکوک اما که میدونست ته داره شوخی میکنه این‌بار از پشت بغلش کرد و سرش رو روی شونه تهیونگ گذاشت
+ حرفای عاشقانه بمونه واسه وقتی که خواستم تو کلیسا ببوسمت

بوسه سطحی روی گردن ته گذاشت و باعث شد بدن امگا بیشتر بهش بچسبه
+ ته ته ؟
تهیونگ بخاطر طرز صدازده شدنش که با لحن بچگانه ای بود به خنده افتاد و جواب داد
_ دیگه چیشده

NDA | kookvWhere stories live. Discover now