انتظار!

71 25 7
                                    


یک هفته ی بعد

چانیول توی رختکن نشسته بود و کای،کیونگسو،سوهو ،سهون و حتی لوهانی که با شنیدن این قضیه از جانب سهون دلش می خواست اونجا باشه چون بکهیون حتی شده برای چند لحظه بهش احساس آرامش داده بود،مقابلش ایستاده بودن.

_چانیول تو مجبور نیستی؟

چانیول نگاهی به کای انداخت و لبخندی زد.

+ می دونی که بکهیون وارد بازی بشه،زنده بیرون نمیاد.

_ توهم وارد رینگ مسابقه با ساموئل بشی احتمالا زنده بیرون نمیای،بعدشم بیون بهت توی اون دنیا میپیونده.

با این حرف سهون همه با اخم نگاهش کردن که بیخیال شونش رو بالا انداخت.

_ دروغ می گم؟

+ قصد ندارم بمیرم.

کای با حرص به چانیول نگاه می کرد.

_ می دونی که مجبور نیستی جونت رو بزاری کف دستت.

+ من خوبم کای.

_ هر دومون مبارزه‌ی ساموئل رو دیدیم و می دونیم بازیکن فوق العاده‌ای ، چانیول تو از پسش بر نمیای.

+پس هنوز کالتین رو نشناختی.

چانیول داشت باند کشیش رو دور دستش میپیچید که نگاهی به سهون انداخت.

+حال بکهیون چطوره؟

_ اون دست کریسه،من خبری ازش ندارم.

+حالش خوبه،البته مادامی که تو مسابقه رو ببری.

با ورود کریس همه نگاهی بهش انداختن که مقابل چانیول ایستاد.

_ شرط رییس فقط برنده شدنت از اون رینگ نیست پارک چانیول،ساموئل باید به دو صورت از رینگ خارج بشه،یا جنازش یا یه تیکه گوشت...اگر این کارو کنی بکهیون مال تو میشه،اگر ببازی قطعا میمیری و بعدش بیون وارد بازی مرگ میشه...

چانیول بلند شد و مقابل کریس ایستاد.

+ من قرار نیست از اون رینگ بازنده بیرون بیام..پس بکهیون رو بفرست اتاقم.

_امیدوارم.

***

کای همراه چانیول به زمین مسابقه رفت ولی بقیه حتی نمی تونستن بازی رو ببینن،این بار همه چی فرق داشت،نه خبری از رینگ مسابقه بود و نه خبری از تماشاگران زیاد..تعداد محدودی تماشاگر دور تا دور روی سکوهای سنگی نشسته بودن.

چانیول نفس عمیقی کشید و می خواست وارد زمین بشه که بازوش توسط کای گرفته شد.

_ این یه دور مسابقه است،استراحتی در کار نیست..خودت کارش رو دیدی سعی کن تو فاصله ی یک متریش واینسی، تقریبا هم قد و قواره ی خودته..ظربات پای چپش قوی تره پس مراقب باش..دفاعش خیلی خوبه پس مجبورش کن بهت حمله کنه و در آخر نمیر..

⛓كالتين⛓⚰️Where stories live. Discover now