شروع یا پایان؟

248 42 16
                                    


سرش رو بین دستهاش گرفته بود و توی رختکن منتظر نشسته بود،مدام سعی می‌کرد نفس‌های عمیق بکشه و توی ذهنش داشت حساب و کتاب می‌کرد که اگر مسابقه رو ببره می‌تونه پول کرایه خونه اون ماه رو تکمیل کنه و کمی پول برای خرید گوشت براش میموند.شاید هم کمی مواد غذایی دیگه‌..

تمام هزینه های زندگیش از ورزش کردنش به دست میومد و مدتها بود به برنامه غذاییش توجهی نداشت. مدتها بود که نتونسته بود درست و حسابی گوشت بخره و معمولا با نودل آماده ؛ وعده ها رو می‌گذروند.

صدای شمارش معکوس پایان مسابقه قبلی به گوشش می رسید و مدام نفس عمیق می‌کشید و هر لحظه منتظر بود تا جکسون به سراغش بره، ابن بار حریفش،حریف آسونی نبود و برای بردن باید خیلی استراتژیک عمل می‌کرد .لحظات آخر بود و حرفهای مربیش رو مدام به خاطر می‌آورد.

_"وقتشه چان"بلاخره جکسون اومده بود.

برای بار آخر همه چی رو در ذهنش مرور کرد و به سمت رینگ مسابقه رفت،همین که از رختکن و راهروی متنهی به سالن مسابقه گذشت و وارد سالن شد برای یک ثانیه نور شدید سالن چشمهاش رو اذیت کرد و د رنهایت همه چی طبیعی شد.صدای تشویق حضار به گوش می رسید و در بین تمام صداها،صدای گزارشکر مسابقه به گوشش می رسید که با هیجان پول های شرط بندی رو اعلام می‌کرد و مدام سعی داشت با استفاده از کلمات وسوسه انگیز مبلغ شرط بندی رو بالاتر ببره و هر بار که موفق می شد لبخندی از روی رضایت روی لبهاش می‌نشست بدون اینکه به این توجه کنه که پولی که براش ذوق زده بود بهای جون دو انسانی بود که تا حد مرگ با هم مبارزه می‌کردند.

چانیول پایین رینگ منتظر بود و مدام با رقص پا رفتن امادگی خودش رو نشون میداد.مدام سعی داشت به صداهای اطرافش دقت نکنه و تمام تمرکزش رو روی مسابقه بزاره،اون مسابقه براش خیلی اهمیت داشت یا به طور دقیق تر پولی که قرار بود از اون مسابقه عایدش بشه براش مهم بود.شرط بندی ها تموم شدن و داور داشت شرکت کنندگان رو به رینگ دعوت می‌کرد.جکسون گارد دهن چانیول رو بالا گرفت و بطری آب رو روش خالی کرد و جلوی دهن چانیول گرفت

_ برو لهش کن،از پسش بر میای

چانیول پوزخندی زد و گارد رو توی دهنش گذاشت،میدونست تنها چیزی که برای مربیش مهمه اینه که برنده شه حتی اگر منجر به مرگش بشه . نفس عمیقی کشید و فریادی زد و وارد رینگ شد.حریفش حداقل یک سر و گردن ازش بزرگ تر بود و تقریبا خیلی ها روی بردش شرط بسته بودن و همین باعث شده بود چانیول بیشتر برای بردن مصمم بشه چون این جوری پول بیشتری عایدش می‌شد.

با حرف داور دو حریف روبه روی هم قرار گرفتن،نگاهی به حریفش انداخت که پوزخند و اعتماد به نفس خاصی توی چهرش بود، اما قصد نداشت بازی رو به اون اعتماد به نفسش ببازه،هر جوری شده باید ضربه اول رو می زد این تنها راهی بود که می تونست اون اعتماد به نفس رو خورد کنه، شرط اول برنده شدن توی مسابقات رو به یاد آورد باید روحیه ی حریف رو تضعیف می‌کرد.چانیول همیشه توی مسابقاتش به ضربه ی اولش مشهور بود.

⛓كالتين⛓⚰️Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon