Last Part

9.7K 1.4K 416
                                    

یونگی بسرعت توی جاش نشست و نگاه گیجش رو به هوسوک که اون هم با قیافه وات د فاک طوری نگاش میکرد داد

×چخبر شده؟

÷پووف یه خواب مزخرف دیدم! کریس لعنتی...
(سوپرایززز)

×کریس دیگه کیه؟

÷مهم نیست... قرار بود با جیمین صحبت کنی و از دلش دراری!

×بچه حساسیه... یکم طول میکشه تا آروم بشه. تو خیلی اذیتش میکنی!

÷دیگه سعی میکنم مراقب رفتارا و کارام باشم! اون خواب لعنتی نباید واقعی بشه! اون عوضی داشت با کیتن کوچولوم لاس میزد!!

بخش آخر جملش رو آهسته گفت و دوباره توی جاش دراز کشید

نگاهش رو به جیمین که اون سمت دراز کشیده بود و غرق خواب بود داد...

توی این چند وقت به کیتنش سخت گذشته بود و یونگی باید همش رو جبران میکرد...

با خودش فکر کرده بود که شاید عاشق هوسوک شده اما واقعا جیمین رو دوست داره و هرطور شده قصد نداره ترکش کنه!

اون کیتن کوچولو فقط برای خودش بود...

****

چند هفته دیگه هم گذشته بود و همه چیز کمی رویایی شده بود...

رابطه خوبی که تلاش میکردن برای هم بسازن دوست داشتنی بود!

تهیونگ تمام تلاشش رو میکرد تا آدم مغروری بنظر نیاد و جفتش رو دوست داشته باشه...

تهیونگ روی جونگ‌کوکی که روی مبل نشسته بود خم شد و توی دو سانتی متری صورت امگا لب زد:

-چرا امروز انقدر کیوت شدی؟

جونگ‌کوک با خجالت مزخرفی که جدیدا سمتش میومد گونه هاش سرخ شدن و نگاهش رو از آلفا دزدید

+تو چرا هر روز این جمله رو تکرار میکنی؟

-شاید بخاطر اینه که تو هر روز زیباتر میشی! الان خجالت کشیدی؟ چرا باید از آلفات که همه چیزتو دیده و هر حرفی که فکرشو بکنی بهت زده خجالت بکشی؟

امگا سعی کرد با دستاش پسر بزرگتر رو از خودش دور کنه اما آلفا مچ دست های امگا رو محکم چسبید و صورتش رو بهش نزدیکتر کرد

طوری که بینی هاشون بهم برخورد میکرد...

-گفته بودم نمیخوام هیچوقت پسم بزنی بیبی!

-باشه ددی!

یک ثانیه بعد از اینکه جملش تموم شد، لب های آلفا محکم به لباش برخورد کردنو سخت مشغول بوسیدنش شدن...

-فاک... جدیدا هر وقت اینو ازت میشنوم دیوونه میشم!!

بعد از اینکه از امگا فاصله گرفت گفت و بوسه کوتاهی به پیشونی کوک زد و توی جاش صاف ایستاد

My Horny Omega [Vkook]Where stories live. Discover now