یونگی بسرعت توی جاش نشست و نگاه گیجش رو به هوسوک که اون هم با قیافه وات د فاک طوری نگاش میکرد داد
×چخبر شده؟
÷پووف یه خواب مزخرف دیدم! کریس لعنتی...
(سوپرایززز)×کریس دیگه کیه؟
÷مهم نیست... قرار بود با جیمین صحبت کنی و از دلش دراری!
×بچه حساسیه... یکم طول میکشه تا آروم بشه. تو خیلی اذیتش میکنی!
÷دیگه سعی میکنم مراقب رفتارا و کارام باشم! اون خواب لعنتی نباید واقعی بشه! اون عوضی داشت با کیتن کوچولوم لاس میزد!!
بخش آخر جملش رو آهسته گفت و دوباره توی جاش دراز کشید
نگاهش رو به جیمین که اون سمت دراز کشیده بود و غرق خواب بود داد...
توی این چند وقت به کیتنش سخت گذشته بود و یونگی باید همش رو جبران میکرد...
با خودش فکر کرده بود که شاید عاشق هوسوک شده اما واقعا جیمین رو دوست داره و هرطور شده قصد نداره ترکش کنه!
اون کیتن کوچولو فقط برای خودش بود...
****
چند هفته دیگه هم گذشته بود و همه چیز کمی رویایی شده بود...
رابطه خوبی که تلاش میکردن برای هم بسازن دوست داشتنی بود!
تهیونگ تمام تلاشش رو میکرد تا آدم مغروری بنظر نیاد و جفتش رو دوست داشته باشه...
تهیونگ روی جونگکوکی که روی مبل نشسته بود خم شد و توی دو سانتی متری صورت امگا لب زد:
-چرا امروز انقدر کیوت شدی؟
جونگکوک با خجالت مزخرفی که جدیدا سمتش میومد گونه هاش سرخ شدن و نگاهش رو از آلفا دزدید
+تو چرا هر روز این جمله رو تکرار میکنی؟
-شاید بخاطر اینه که تو هر روز زیباتر میشی! الان خجالت کشیدی؟ چرا باید از آلفات که همه چیزتو دیده و هر حرفی که فکرشو بکنی بهت زده خجالت بکشی؟
امگا سعی کرد با دستاش پسر بزرگتر رو از خودش دور کنه اما آلفا مچ دست های امگا رو محکم چسبید و صورتش رو بهش نزدیکتر کرد
طوری که بینی هاشون بهم برخورد میکرد...
-گفته بودم نمیخوام هیچوقت پسم بزنی بیبی!
-باشه ددی!
یک ثانیه بعد از اینکه جملش تموم شد، لب های آلفا محکم به لباش برخورد کردنو سخت مشغول بوسیدنش شدن...
-فاک... جدیدا هر وقت اینو ازت میشنوم دیوونه میشم!!
بعد از اینکه از امگا فاصله گرفت گفت و بوسه کوتاهی به پیشونی کوک زد و توی جاش صاف ایستاد
YOU ARE READING
My Horny Omega [Vkook]
Romance[Completed] چی میشه اگه یه شب که جونگکوک توی راهِ خونشه، به یه آلفای زخمی بر بخوره و ببردش خونهاش تا بهش کمک کنه؟ و چی میشه اگه اون آلفای زخمی، دقیقا تایپ کوک باشه و اون امگا کوچولو با دیدن اون آلفا، بره توی هیت؟ ...