+مگه کری؟ میگم برو بیرون!!!
جونگ کوک برای بار دهم داد زد اما تهیونگ طوری که انگار وارد خونهی باباش شده، روی کاناپه لم داد و با چشماش دنبال کنترل تلویزیون گشت...
+دقیقا داری چه غلطی میکنی؟
-دارم سعی میکنم با نزدیکی بهت یکاری کنم تا ببخشیم
جونگ کوک عصبی پوفی کشید... بهرحال اون آلفای گنده رو نمیتونست پرت کنه بیرون پس سمت اتاقش رفت و دوباره گوشیش رو از جیبش در اورد
روی تخت قدیمیش دراز کشید و سعی کرد با گوشیش خودش رو سرگرم کنه
اما با دیدن پیامی که براش اومد با تعجب تو جاش نشست
"پدرت دیده از خونه رفتی بیرون... نگرانت شده و به من سپرده بیام پیشت... میشه آدرست رو بدی؟
.کریس. "جونگ کوک با تردید تایپ کرد: "فقط میخوام تنها باشم... چیزی نیست"
کریس: " اوه یعنی منو نمیخوای دعوت کنی؟ ^^ "
جونگ کوک کلافه لوکیشن رو برای کریس فرستاد و از اتاق خارج شد
-این تلویزیون بدرد نخورت خود به خود خاموش میشه یا اینجا روحی چیزی داره؟
+راستشو بخوای روحه یه آلفا اینجاست که وقتی ۲۰ سالش بود بهش تجاوز شده... و از وقتی مرده به همهی آلفاها تجاوز میکنه. اگه نمیخوای نفر بعدی باشی برو بیرون...
-جوک خوبی بود...
چند دقیقه ای سکوت کردن و با بی حوصلگی هر چند دقیقه یبار هوفی میکشیدن تا اینکه زنگ خونه به صدا در اومد و جونگ کوک سمت در رفت
-منتظر کسی بودی؟
+آره... همون روحهست!
-اگه اون الان پشته دره پس کی هی تلویزیونو خاموش میکرد؟
+جوک خوبی بود!
جونگ کوک در خونه رو باز کرد... کریس و پشت سرش کیونگسو وارد شدن و به جونگ کوک سلام دادن
تهیونگ عصبی تو جاش تکونی خورد و به مزاحما خیره شد
__اوه چه خونهی کوچولویی... واقعا اتاقه خودت رو ترجیح نمیدی؟
کریس گفت و جونگ کوک بی توجه به حرف کریس، همونطور که به پلاستیکی که توی دسته آلفا بود خیره شه بود گفت
+اونا چیه؟
__اوه یکم خوراکی و سوجو خریدیم... و... اوه!
کریس تا چشمش به تهیونگ افتاد گفت و تهیونگ با اخم روشو از آلفای دیگه گرفت
__دوست پسرتم اینجاست؟
+اون دیگه دوست پسرم نیست!
کریس با نیش باز بحرف اومد:
YOU ARE READING
My Horny Omega [Vkook]
Romance[Completed] چی میشه اگه یه شب که جونگکوک توی راهِ خونشه، به یه آلفای زخمی بر بخوره و ببردش خونهاش تا بهش کمک کنه؟ و چی میشه اگه اون آلفای زخمی، دقیقا تایپ کوک باشه و اون امگا کوچولو با دیدن اون آلفا، بره توی هیت؟ ...