part31

7.9K 1.4K 450
                                    

+مگه کری؟ میگم برو بیرون!!!

جونگ کوک برای بار دهم داد زد اما تهیونگ طوری که انگار وارد خونه‌ی باباش شده، روی کاناپه لم داد و با چشماش دنبال کنترل تلویزیون گشت...

+دقیقا داری چه غلطی میکنی؟

-دارم سعی میکنم با نزدیکی بهت یکاری کنم تا ببخشیم

جونگ کوک عصبی پوفی کشید... بهرحال اون آلفای گنده رو نمیتونست پرت کنه بیرون پس سمت اتاقش رفت و دوباره گوشیش رو از جیبش در اورد

روی تخت قدیمیش دراز کشید و سعی کرد با گوشیش خودش رو سرگرم کنه

اما با دیدن پیامی که براش اومد با تعجب تو جاش نشست

"پدرت دیده از خونه رفتی بیرون... نگرانت شده و به من سپرده بیام پیشت... میشه آدرست رو بدی؟
.کریس. "

جونگ کوک با تردید تایپ کرد: "فقط میخوام تنها باشم... چیزی نیست"

کریس: " اوه یعنی منو نمیخوای دعوت کنی؟ ^^ "

جونگ کوک کلافه لوکیشن رو برای کریس فرستاد و از اتاق خارج شد

-این تلویزیون بدرد نخورت خود به خود خاموش میشه یا اینجا روحی چیزی داره؟

+راستشو بخوای روحه یه آلفا اینجاست که وقتی ۲۰ سالش بود بهش تجاوز شده... و از وقتی مرده به همه‌ی آلفاها تجاوز میکنه. اگه نمیخوای نفر بعدی باشی برو بیرون...

-جوک خوبی بود...

چند دقیقه ای سکوت کردن و با بی حوصلگی هر چند دقیقه یبار هوفی میکشیدن تا اینکه زنگ خونه به صدا در اومد و جونگ کوک سمت در رفت

-منتظر کسی بودی؟

+آره.‌.. همون روحه‌ست!

-اگه اون الان پشته دره پس کی هی تلویزیونو خاموش میکرد؟

+جوک خوبی بود!

جونگ کوک در خونه رو باز کرد... کریس و پشت سرش کیونگسو وارد شدن و به جونگ کوک سلام دادن

تهیونگ عصبی تو جاش تکونی خورد و به مزاحما خیره شد

__اوه چه خونه‌ی کوچولویی... واقعا اتاقه خودت رو ترجیح نمیدی؟

کریس گفت و جونگ کوک بی توجه به حرف کریس، همونطور که به پلاستیکی که توی دسته آلفا بود خیره شه بود گفت

+اونا چیه؟

__اوه یکم خوراکی و سوجو خریدیم... و... اوه!

کریس تا چشمش به تهیونگ افتاد گفت و تهیونگ با اخم روشو از آلفا‌ی دیگه گرفت

__دوست پسرتم اینجاست؟

+اون دیگه دوست پسرم نیست!

کریس با نیش باز بحرف اومد:

My Horny Omega [Vkook]Where stories live. Discover now