و وقتی نگاهمو از دستش گرفتم ب صورتش دادم دیدم محوم شده جلوی صورتش دستمو تکون دادم ک ب خودش اومد بومگیو:ممنون هیونگ یونجون:خواهش میکنم عزیزم بومگیو خواست حرف بزنه ک گوشیش زنگ خورد ی دقیقه بعد گوشی من زنگ خورد هیونجین بود گوشیمو جواب دادن یونجون:الو سلام هیون خوبی هیونحین:پسر من جفتمو هنوز پیدا نکردم یونجون:اول سلام کن بیبی هیونجین:اهه حواسم نبود سلام عشقممم(عشقمو کش دار میگه) یونجون:کثافت من جفتت نیستم ک باهام اینجوری حرف میزنی فکر کنم بخاطر همین جفت نداری هیونجین:یون کجایی میخوام بیام پیشت یونجون:پیش یکی از دوستامم هیونجین:الفاعه یا امگا یونجون:ب ت چ هیونجین:بگو یونجون:امگاعه هیونجین:ای جان حتما دوستاشم امگاعن یونجون:ن کی گفته یکی از دوستاش الفاعه یکیش امگا هیونجین:میخوام بیامممم یونجون:اوکی آدرس میفرستم بعد اینکه حرفمو زدم قطع کردم بومگیو: یونجون هیونگ یونجون:جانم بومگیو:الان یکی از دوستام زنگ زد همون فلیکس میخواد بیاد یونجون:با اجازه یکی از دوستای منم داره میاد یعنی هیونحین بومگیو:اشکال نداره بگو بیاد ب هر حال اونم دوست منه یونجون: اوکی بعد از 10دقیقه زنگ در زده شد و ی پسری ک موهاش رنگ رنگی بود اومد داخل رایجه اش عسل بود چ بوی خوبی میداد فلیکس:به به سلام بومگیو خوبی؟؟ بومگیو:سلام لیکس مرسی ت خوبی فلیکس:منم خوبم اوهه این الفای جذاب کیه؟؟ بومگیو:این دوستمه جئون یونجون مدله یونجون:سلام فلیکس فلیکس:وایی این الان اسم منو گفت الان پس میوفتم یونجون:آروم باش دوباره زنگ درو زدن این دیگه هیون بود رفتم درو باز کردم هیون اومد داخل هیونجین:بومگیو هیون خیلی تعجب کرده بود بومگیو:سلام هیونجین خوبی؟؟ هیونجین:پشمام ت با این یونجون دوستی بومگیو: اره هیونجین:خیلیم خوب خیلی وقت بود ندیده بودمت بومگیو چیکارا میکنی بومگیو:هیچی بیکار نشستم ت خونه هیونحین:خیلیم خوب "Hyunjin" وای چرا امگای من باید ت این خونه باشه وای رایحه اش داره دیوونم میکنه بوی عسل وای بخاطر اینکه حواسم از اون پسر پرت بشه با بومگیو حرف میزدم ولی با اون چیزی ک اون پسر گفت برگام ریخت فلیکس:بومگیو احساس میکنم الفام ت این خونس بومگیو:خب کدومشونه؟؟ دیدم ب من اشاره کرد این امگا چقدر باهوشه فلیکس: اینه بومگیو: مطمئنی فلیکس:اره مطمئنم خیلیم مطمئنم هیونجین:منم میدونم ک فلیکس جفتمه یونجون:تبریک میگم داداش بالاخره جفتتو پیدا کردی فلیکس:بهتره یکم باهم آشنا بشیم بعد بریم ت رابطه هیونجین:فکر خوبیه عشقم فلیکس:خب ت اول خودتو معرفی میکنی یا من هیونجین:من، خب من هوانگ هیونجینم 19 حالا ت حالا ت خودتو معرفی کن فلیکس:من چوی فلیکس هستم و 18سالمه یونجون:برید داخل اتاق بومگیو باهم آشنا بشید منو بومگیو اینجا سینگلیم هیونجین:اوکی بیا بریم لیکس فلیکس:هیون هیونجین:جانم فلیکس:بریم بار هیونجین:معلومه ک اره با بچها خداحافظی کردیم راه افتادیم سمت بار "beomgyu" الان ی ساعت از رفتن هیونجین و فلیکس میگذره من حوصلم خیلی سر رفته بود یونجونم با ی اخم گنده داخل گوشیش بود نمیدونم از چی اینقدر عصبی بود تخم نمیکردم ازش بپرسم ولی ازش پرسیدم بومگیو:یونجونی چی شده جوابی ازش نگرفتم پس دوباره پرسیدم بومگیو:یونجونی چی شده یونجون:ها پاپام میگه ت باید رئیس شرکت بشی و من از شرکت متنفرم ولی مجبورم بومگیو:خب چ اشکالی داره بعد اون موقع دیگه بیکار نیستی یونجون:بومگیو ت هر شرایطی شوخی خوب نیست بومگیو:یونجون یونجون:بله بومگیو:حوصلم سر رفته یونجون:پاشو برو لباس بپوش بریم بیرون بومگیو:باشه رفتم ی لباس خوشگل پوشیدم اومدم ت پذیرایی دیدم یونجونی منتظر منه بعد رفت جلوی در منم رفتم پیشش بعد باهم رفتیم سوار ماشین شدیم یونجون حرکت کرد سمت بیرون از شهر یکم ترسیدم بومگیو:یونجون داریم کجا میریم یونجون:ی کافه بیرون از شهره داریم میریم اونجا اگه میترسی برگردیم بومگیو:ن من نمیترسم یونجون:یچیزی از من ب ت نصیحت هیچوقت ب ی آلفااینقدر زود اعتماد نکن چون الان هرکی جای من بود بهت تجاوز میکرد بومگیو:یعنی ت اینکارو نمیکنی؟؟ یونجون:مگه دیوونم من ب کسی تجاوز نمیکنم بومگیو:ت آدم قابل اعتمادی هستی یونجون:میدونم عزیزم رسیدیم ب رستوران یونجون هیونگ اومد در منو باز کرد چ جنتلمن دستمو گرفت و باهم وارد کافه شدیم خیلی کافه ی قشنگی بومگیو:یونجون هیونگ یونجون:جانم بومگیو:ت گفتی جفت داری جفتت کیه؟؟ یونجون:راستش من جفت ندارم اونو بخاطر آروم کردن ت گفتم کار بدی کردم؟؟ بومگیو:ن اشکالی نداره یونجون:بومگیو ت خیلی مهربونی بومگیو:مثل ت یونجون:یعنی منم مهربونم؟؟ بومگیو: اره یونجون:خب بریم کجا بشینیم بومگیو:بریم اونجا کنار پنجره بشینیم من با پنجره خیلی حال میکنم رفتیم جایی ک من گفتم نشستیم یونجون:خب چی میخوری بومگیو:شیر توت فرنگی با کیک توت فرنگی یونجون:اوه همه چی توت فرنگی؟؟ بومگیو: اره یونجون:ببخشید ی دقیقه بیاید گارسون:بله چی میل دارید یونجون:من ی قهوه و کیک شکلاتی و دوستم شیر توت فرنگی و کیک توت فرنگی گارسون:حتما 10دقیقه دیگه آمادس یونجون:ممنون "yeonjun" بعد از اینکه گارسون رفت بومگیو رفت ت گوشیش خیلی کیوته خدا من واقعا عاشقشم یعنی اونم عاشقمه میشه این حس دو طرفه باشه بیخیال شدم منم رفتم ت گوشیم ک سرگرم بشم من تنها چیزی ک آرومم میکرد حرف زدن با هیون بود ک اونم الان باره پس تصمیم گرفتم برم ب جونگکوک پیام بدم
¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.
(پیاماشون بهم ) هنوز ت گوشی بودم ک گارسون اومد گارسون:بفرمایید سفارشتون یونجون:ممنون شروع کردیم ب خوردن بومگیو:یونجون هیونگ اینجا چیزاش خیلی خوش مزس یونجون:نوش جونت عزیزم واقعا قهوه بهم حس خوبی میداد من ت ی دقیقه همشو خوردم ولی بومگیو تازه اولای خوردنش بود وای میشه من تا فردا صبح بهش نگاه کنم و بمیرم براش؟؟ بومگیو:هیونگ شیر توت فرنگی میخوری خیلی خوشمزس یونجون:اگه نمیزنیم اره ی قلوپ از شیر توت فرنگیش خوردم مزش مثل رایحه ی بومگیو بود من نمیتونم دیگه اینجا بمونم وگرنه بومگیو رو میخورم و قورتش میدم بومگیو:هیونگ ب چی فکر میکنی یونجون:هیچی بومگیو:پس چرا اینقدر ت افق محو شدی یونجون:فکرم درگیره هیون و لیکس نمیدونم دارن چیکار میکنن با اینکه کاملا داشتم دروغ میگفتم بومگیو باور کرد بومگیو:هیونگ اونا بچه نیستن و خودشون میدونن چیکار کنم یونجون:درست میگی کوچولو بومگیو:من کوچولو نیستم الدنگ یونجون:اوه نمیدونستم بچه هاهم فهش بلدن بومگیو:هیونگ میمیری یا بکشمت یونجون:دلت میاد منو بزنی ؟؟ بومگیو:اره دلم میاد مثلا ت چی هستی ک دلم نیاد یونجون:خیلی زبون داریا بومگیو:کجاشو دیدی عزیزم من بیشتر از اینا هم خشنم یونجون:ترو خدا منو نخور بومگیو:سگ تورو میخوره آخه عزیزم یونجون:من ب این خوشگلی ب این پول داری رایحه ب این خوبی بومگیو:رایحت بوی شاش میده داداش یونجون:فعلا رایحه ت داره منو خفه میکنه چ بوی گندی میده حالم بد شد