part 3

151 20 0
                                        

و وقتی نگاهمو از دستش گرفتم ب صورتش دادم دیدم محوم شده جلوی صورتش دستمو تکون دادم ک ب خودش اومد
بومگیو:ممنون هیونگ
یونجون:خواهش میکنم عزیزم
بومگیو خواست حرف بزنه ک گوشیش زنگ خورد ی دقیقه بعد گوشی من زنگ خورد هیونجین بود
گوشیمو جواب دادن
یونجون:الو سلام هیون خوبی
هیونحین:پسر من جفتمو هنوز پیدا نکردم
یونجون:اول سلام کن بیبی
هیونجین:اهه حواسم نبود سلام عشقممم(عشقمو کش دار میگه)
یونجون:کثافت من جفتت نیستم ک باهام اینجوری حرف میزنی فکر کنم بخاطر همین جفت نداری
هیونجین:یون کجایی میخوام بیام پیشت
یونجون:پیش یکی از دوستامم
هیونجین:الفاعه یا امگا
یونجون:ب ت چ
هیونجین:بگو
یونجون:امگاعه
هیونجین:ای جان حتما دوستاشم امگاعن
یونجون:ن کی گفته یکی از دوستاش الفاعه یکیش امگا
هیونجین:میخوام بیامممم
یونجون:اوکی آدرس میفرستم
بعد اینکه حرفمو زدم قطع کردم
بومگیو: یونجون هیونگ
یونجون:جانم
بومگیو:الان یکی از دوستام زنگ زد همون فلیکس میخواد بیاد
یونجون:با اجازه یکی از دوستای منم داره میاد یعنی هیونحین
بومگیو:اشکال نداره بگو بیاد ب هر حال اونم دوست منه
یونجون: اوکی
بعد از 10دقیقه زنگ در زده شد و ی پسری ک موهاش رنگ رنگی بود اومد داخل رایجه اش عسل بود چ بوی خوبی میداد
فلیکس:به به سلام بومگیو خوبی؟؟
بومگیو:سلام لیکس مرسی ت خوبی
فلیکس:منم خوبم اوهه این الفای جذاب کیه؟؟
بومگیو:این دوستمه جئون یونجون مدله
یونجون:سلام فلیکس
فلیکس:وایی این الان اسم منو گفت الان پس میوفتم
یونجون:آروم باش
دوباره زنگ درو زدن این دیگه هیون بود
رفتم درو باز کردم هیون اومد داخل
هیونجین:بومگیو
هیون خیلی تعجب کرده بود
بومگیو:سلام هیونجین خوبی؟؟
هیونجین:پشمام ت با این یونجون دوستی
بومگیو: اره
هیونجین:خیلیم خوب خیلی وقت بود ندیده بودمت بومگیو چیکارا میکنی
بومگیو:هیچی بیکار نشستم ت خونه
هیونحین:خیلیم خوب
"Hyunjin"
وای چرا امگای من باید ت این خونه باشه وای رایحه اش داره دیوونم میکنه بوی عسل وای
بخاطر اینکه حواسم از اون پسر پرت بشه با بومگیو حرف میزدم ولی با اون چیزی ک اون پسر گفت برگام ریخت
فلیکس:بومگیو احساس میکنم الفام ت این خونس
بومگیو:خب کدومشونه؟؟
دیدم ب من اشاره کرد
این امگا چقدر باهوشه
فلیکس: اینه
بومگیو: مطمئنی
فلیکس:اره مطمئنم خیلیم مطمئنم
هیونجین:منم میدونم ک فلیکس جفتمه
یونجون:تبریک میگم داداش بالاخره جفتتو پیدا کردی
فلیکس:بهتره یکم باهم آشنا بشیم بعد بریم ت رابطه
هیونجین:فکر خوبیه عشقم
فلیکس:خب ت اول خودتو معرفی میکنی یا من
هیونجین:من، خب من هوانگ هیونجینم 19 حالا ت حالا ت خودتو معرفی کن
فلیکس:من چوی فلیکس هستم و 18سالمه
یونجون:برید داخل اتاق بومگیو باهم آشنا بشید منو بومگیو اینجا سینگلیم
هیونجین:اوکی بیا بریم لیکس
فلیکس:هیون
هیونجین:جانم
فلیکس:بریم بار
هیونجین:معلومه ک اره
با بچها خداحافظی کردیم راه افتادیم سمت بار
"beomgyu"
الان ی ساعت از رفتن هیونجین و فلیکس میگذره من حوصلم خیلی سر رفته بود یونجونم با ی اخم گنده داخل گوشیش بود نمیدونم از چی اینقدر عصبی بود تخم نمیکردم ازش بپرسم ولی ازش پرسیدم
بومگیو:یونجونی چی شده
جوابی ازش نگرفتم پس دوباره پرسیدم
بومگیو:یونجونی چی شده
یونجون:ها پاپام میگه ت باید رئیس شرکت بشی و من از شرکت متنفرم ولی مجبورم
بومگیو:خب چ اشکالی داره بعد اون موقع دیگه بیکار نیستی
یونجون:بومگیو ت هر شرایطی شوخی خوب نیست
بومگیو:یونجون
یونجون:بله
بومگیو:حوصلم سر رفته
یونجون:پاشو برو لباس بپوش بریم بیرون
بومگیو:باشه
رفتم ی لباس خوشگل پوشیدم اومدم ت پذیرایی دیدم یونجونی منتظر منه بعد رفت جلوی در منم رفتم پیشش بعد باهم رفتیم سوار ماشین شدیم یونجون حرکت کرد سمت بیرون از شهر یکم ترسیدم
بومگیو:یونجون داریم کجا میریم
یونجون:ی کافه بیرون از شهره داریم میریم اونجا اگه میترسی برگردیم
بومگیو:ن من نمیترسم
یونجون:یچیزی از من ب ت نصیحت هیچوقت ب ی آلفااینقدر زود اعتماد نکن چون الان هرکی جای من بود بهت تجاوز میکرد
بومگیو:یعنی ت اینکارو نمیکنی؟؟
یونجون:مگه دیوونم من ب کسی تجاوز نمیکنم
بومگیو:ت آدم قابل اعتمادی هستی
یونجون:میدونم عزیزم
رسیدیم ب رستوران یونجون هیونگ اومد در منو باز کرد
چ جنتلمن
دستمو گرفت و باهم وارد کافه شدیم خیلی کافه ی قشنگی
بومگیو:یونجون هیونگ
یونجون:جانم
بومگیو:ت گفتی جفت داری جفتت کیه؟؟
یونجون:راستش من جفت ندارم اونو بخاطر آروم کردن ت گفتم کار بدی کردم؟؟
بومگیو:ن اشکالی نداره
یونجون:بومگیو ت خیلی مهربونی
بومگیو:مثل ت
یونجون:یعنی منم مهربونم؟؟
بومگیو: اره
یونجون:خب بریم کجا بشینیم
بومگیو:بریم اونجا کنار پنجره بشینیم من با پنجره خیلی حال میکنم
رفتیم جایی ک من گفتم نشستیم
یونجون:خب چی میخوری
بومگیو:شیر توت فرنگی با کیک توت فرنگی
یونجون:اوه همه چی توت فرنگی؟؟
بومگیو: اره
یونجون:ببخشید ی دقیقه بیاید
گارسون:بله چی میل دارید
یونجون:من ی قهوه و کیک شکلاتی و دوستم شیر توت فرنگی و کیک توت فرنگی
گارسون:حتما 10دقیقه دیگه آمادس
یونجون:ممنون
"yeonjun"
بعد از اینکه گارسون رفت بومگیو رفت ت گوشیش خیلی کیوته خدا من واقعا عاشقشم یعنی اونم عاشقمه میشه این حس دو طرفه باشه بیخیال شدم منم رفتم ت گوشیم ک سرگرم بشم من تنها چیزی ک آرومم میکرد حرف زدن با هیون بود ک اونم الان باره پس تصمیم گرفتم برم ب جونگکوک پیام بدم

و وقتی نگاهمو از دستش گرفتم ب صورتش دادم دیدم محوم شده جلوی صورتش دستمو تکون دادم ک ب خودش اومدبومگیو:ممنون هیونگیونجون:خواهش میکنم عزیزمبومگیو خواست حرف بزنه ک گوشیش زنگ خورد ی دقیقه بعد گوشی من زنگ خورد هیونجین بودگوشیمو جواب دادنیونجون:الو سلام...

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

(پیاماشون بهم )
هنوز ت گوشی بودم ک گارسون اومد
گارسون:بفرمایید سفارشتون
یونجون:ممنون
شروع کردیم ب خوردن
بومگیو:یونجون هیونگ اینجا چیزاش خیلی خوش مزس
یونجون:نوش جونت عزیزم
واقعا قهوه بهم حس خوبی میداد من ت ی دقیقه همشو خوردم ولی بومگیو تازه اولای خوردنش بود
وای میشه من تا فردا صبح بهش نگاه کنم و بمیرم براش؟؟
بومگیو:هیونگ شیر توت فرنگی میخوری خیلی خوشمزس
یونجون:اگه نمیزنیم اره
ی قلوپ از شیر توت فرنگیش خوردم مزش مثل رایحه ی بومگیو بود من نمیتونم دیگه اینجا بمونم وگرنه بومگیو رو میخورم و قورتش میدم
بومگیو:هیونگ ب چی فکر میکنی
یونجون:هیچی
بومگیو:پس چرا اینقدر ت افق محو شدی
یونجون:فکرم درگیره هیون و لیکس نمیدونم دارن چیکار میکنن
با اینکه کاملا داشتم دروغ میگفتم بومگیو باور کرد
بومگیو:هیونگ اونا بچه نیستن و خودشون میدونن چیکار کنم
یونجون:درست میگی کوچولو
بومگیو:من کوچولو نیستم الدنگ
یونجون:اوه نمیدونستم بچه هاهم فهش بلدن
بومگیو:هیونگ میمیری یا بکشمت
یونجون:دلت میاد منو بزنی ؟؟
بومگیو:اره دلم میاد مثلا ت چی هستی ک دلم نیاد
یونجون:خیلی زبون داریا
بومگیو:کجاشو دیدی عزیزم من بیشتر از اینا هم  خشنم
یونجون:ترو خدا منو نخور
بومگیو:سگ تورو میخوره آخه عزیزم
یونجون:من ب این خوشگلی ب این پول داری رایحه ب این خوبی
بومگیو:رایحت بوی شاش میده داداش
یونجون:فعلا رایحه ت داره منو خفه می‌کنه چ بوی گندی میده حالم بد شد

ادامه دارد....
______________________________________
بچها خواستم بگم ک سونگهونم اوردم  ت فیک میتونید برید ت چیز کارکتر ها ببینید ممنون دوستون دارم

for you ♡^-^Donde viven las historias. Descúbrelo ahora