_ من تهیونگم، کیم تهیونگ.. و تو؟

با اعتماد به نفس تو عمق اون چشم‌های ذغالی زل زد و منتظر موند تا صداش رو بشنوه پس طولی نکشید که جونگکوک هم با یه نیشخند خرگوش‌وار لب زد.

+ دوست پسرِ آینده ی تو!

و عشق آغاز شد، بله دوستان جونگکوک واقعاً اون جمله رو به تهیونگ گفت، جوری که جین به سرفه افتاد و پشم‌های نامجون با بدنش خداحافظی کردن، اگه اونا هم یه صدم جربزه ی کوکی رو داشتن، تا اون موقع بچه دار هم شده بودن.

اما تهیونگ، قشنگ‌ترین لبخندی که می‌تونست داشته باشه رو نثار جونگکوک کرد، انگار اون پسر اصلأ براش مهم نبود اونا تو مدرسه‌ی به فاک رفته بودن نه سریال‌های تینجیری و مهم ترین اصلش اینکه هر دوشون هم پسر بودن و تهیونگ حتی می‌تونست هموفوبیک باشه اما در حدی جذاب بود که کوکی به این اصل که شاید استریت باشه هم اهمیت نداد.

اوایل قرار گذاشتن‌شون هر دو فقط 15 سال داشتن ولی جلوی چشم هیونگ‌های بخت برگشته‌ و کند ذهنشون همه چی رو به راحتی پیش بردن، با هم به شهربازی و کلوپ می‌رفتن، به استخر و سینما به مهمونی و گشت و گذار و اینطوری بود که حتی متوجه نشدن زمان چقدر زود درحال گذر بود.

بعد از دبیرستان اونا محبوب ترین کاپل توی کالج بودن، چشم همه دنبالشون بود و جونگکوک فکر می‌کرد تهیونگ جنتلمن ترین مردِ روی کره‌ی زمین بعد از جورج کلونیه اما کم کم همه چی عوض شد.

+ چرا دوستمو کتک زدی؟

کوکی ناباور از تهیونگ که با تخسی مجبورش کرده بود مهمونی رو ترک کنه پرسید و پسر براش چشم غره رفت.

_ چون دلم خواست!

خب این مسخره ترین جوابی بود که می‌تونست بده و اصل قضیه این بود که اصلاً از نگاه های اون پسره ی ایکبیری به شاه توتش خوشش نیومده بود پس در اولین فرصت با کوبیدن چندتا مشت به صورت کثیفش، دل خودش رو خنک کرد.

+ ازت متنفرم!!

با عصبانیت پاش رو کف اتاقشون کوبید و خواست سمت در بره که با گیر افتادن بازوش تو چنگ تهیونگ متوقف شد و از فاصله‌ی کم به چشم‌های روشنش که زیر نور ماه می‌درخشیدن خیره شد.

_ مطمئنی؟

دستشو دور کمر باریک جونگکوک انداخت و بدنش رو به بدن خودش چفت کرد، انگشتشو رو لب پایینی پسر کشید و منتظر بهش نگاه کرد.

+ نه..

کوکی هم با قاب گرفتن صورت تهیونگ سرشو نزدیک تر آورد و با بوسیدن لب‌هاش اجازه داد دوست‌پسرش اون رو به سمت تخت هدایت کنه.

همیشه همین بود، اولش دعوا و بعدش هم اهم.. کارهای خاک بر سری خب بهتره یکم بریم جلوتر تا ببینیم تو دو ماه بعدی چه اتفاقی افتاد.

Fuck You |TKWhere stories live. Discover now