☆ chapter 11 ☆

Start from the beginning
                                    

« خبر فوری ... ساعاتی پیش‌ خبری به سرعت تمامی فضای مجازی را تحت پوشش خود قرار داد و مقالات بسیاری در رابطه با این خبر به انتشار درآمد،
جنگ سردی بین مدیر عامل شرکت گلد اس ، به نام میو سوپاسیت جانگچیوات ، شرکتی که در صدر لیست های بورس جهانی‌ قرار دارد با مدیرعامل شرکت کانگنا با عنوان گالف ترایپیپاتاناپونگ که شرکتی نوپا در این عرصه به حساب می آیند رخ داد. 
موضوع دادگاه تجاوز جنسی از طرف‌ جناب سوپاسیت عنوان شده که این شکایت توسط دادگاه به دلیل عدم وجود شاهد و هیچگونه مدرک کافی رد شد ، حال باید دید که داستان به کجا ختم می‌شود ؛
آیا آقای ترایپیپاتاناپونگ حاضر است شکایت خود را پیگیری کرده و با شرکت گلد اس درگیر شود ؟ یا اینکه داستان به اتمام رسیده و پرونده مختومه اعلام می‌شود. و اما خبر بعدی ... »





گالف با پارادوکس چهره یخی و اضطرابی که حالا به دغدغه های ذهنیش اضافه شده بود به تلویزیون خیره موند. از روی مبل بلند شد و عرض اتاق رو رفت و برگشتی طی کرد ، حس افتضاحی داشت.

گذروندن این روز جهنمی و اتفاقات وحشتناك دادگاه از یه طرف و پخش شدن خبرش توی اخبار شبانه از طرف دیگه عذابش میداد .


+ چرا خودتو اذیت میکنی گالف ؟ اتفاق خاصی نیفتاده که ! ما که حدس میزدیم اخبار در موردش بگه چون یه عالمه خبرنگار تو دادگاه بود .‌ پس بیخیال شو خودتم عذاب نده فقط با آرامش فکر کن ببین باید چیکار کنیم ؟


گالف با عصبانیت کمتر دیده شده ای به مایلد زل زد و اون لحظه بود که به احمق بودنش پی برد :

_ چطور میگی چیزی‌ نشده ؟؟؟ یه ذره عقلتو بکار بندازی میفهمی هرکسی که هویت منو فهمیده اخبارم دیده باشه دیگه میدونه من کجام !!!


مایلد حالا شوکه شده از جاش پرید  :

+ فاک خب راست میگی‌ چرا بهش فکر نکرده بودم ؟؟؟
البته که هیچ جای اخبار و مطبوعات فامیلی واقعیت نیومده ، بعید میدونم بتونن از توی اخبار تو رو بشناسن . 


_ چه ربطی به فامیلیم داره ؟؟؟ عکس توی ویلا پخش شده و اونا هم قطعاً دیدنش ! حالا راحت منو تشخیص میدن ...


مایلد تازه به عمق فاجعه پی برد و بیشتر از قبل نگران حال گالف شد ، اگه این درست میبود ، محل سکونت گالف توی نیویورك به راحتی لو رفته بود و این یعنی خطر بیش از پیش در کمینش بود .


+ گالف ... گوش کن ببین چی میگم ، باید هرچه سریعتر از نيويورک بریم . هر لحظه بودنت اینجا خطرناکه !! اصن بیخیال شرکت و هر کوفت دیگه ای باید همین الان جمع کنیم بریم ، زود باش .



ایندفعه گالف بدون اهمیت دادن به مایلدی که دستپاچه شده بود ، با اعتماد به نفس دوباره روی مبل نشست و شروع به خوردن غذای روی میز کرد .


Absolute Contrast 🍷Where stories live. Discover now