Chapter 24

3.1K 607 170
                                    

تهیونگ بخاطر سنگینی نگاه مرد بزاق دهنش رو با صدا قورت داد. حس خوب چند دقیقه قبلش از بین رفته بود و آرزو میکرد که خودش هم ناپدید بشه. سوکجین روی کاناپه مقابل، رو به روی تهیونگ نشسته بود. جونگکوک با دیدن رفتار عجیب و پریشونی تهیونگ متوجه نگاه سوکجین شد. یاد زمانی افتاد که عموش بهش گوشزد کرده بود تا از تهیونگ دور بمونه، نمیدونست چرا عموش تا این حد از تهیونگ بدش میومد.

_عمو جین!

صدای بلند و ذوق زده آرورا توی پذیرایی پیچید، اون واقعا عموش رو دوست داشت ولی زمانی که با رفتارهای بی پروا و سبک مغزانه‌اش مخالفت میکرد و جلوش رو میگرفت واقعا اون لحظه ازش متنفر میشد.

_نگو که مجبورم دوباره مدیر صدات کنم الان نقش عموم رو داری.

قبل از اینکه سوکجین حرفی بزنه آرورا ادامه داد و در جواب لبخندی از طرف عموش دریافت کرد. نوشیدنی‌های تهیونگ و جونگکوک رو به دستشون داد.

_توام میخوری؟

سوکجین سرش رو به نشونه نفی تکون داد.

_وای خداروشکر.

بازدمش رو بیرون داد و خودش رو روی کاناپه کنار تهیونگ انداخت. حالا بهتر میتونست متوجه نگاهِ چپ عموش به تهیونگ بشه.

_نگو که نمیشناسیش؟! اون یکی از دانش آموزای درخشانته‍...

و قبل از اینکه جمله‌اش رو تموم کنه سوکجین مانع غلو کردن و قپی اومدن‌هاش شد.

_خودم میدونم ولی اینجا چیکار میکنه؟

_کاری که تو داری میکنی، اومده سر بزنه.

با لحن تند جونگکوک اخم های مرد درهم رفت. دیدن تهیونگ اون هم اینطور آشفته و بهم ریخته ناراحتش میکرد. انگشت‌های یخ زده پسر کوچیکتر رو تو دست خودش قفل کرد تا بهش تسلی خاطر بده. تهیونگ با حس گرمایی که از دست پسر ساطع میشد خشکش زد اما لحظه‌ای بعد از حس اون لمس تسکین بخش آروم شد.

_اون بی‍....چیز دوست صمیمی منه.

آرورا با لبخند ضایع‌ای حرفش رو خورد.

جونگکوک جمله‌اش رو اصلاح کرد:

_منظورش دوست صمیمی هردومونه.

_دوست صمیمی، که اینطور. خب تهیونگ اگه یادت باشه من انتظار نمرات بالایی رو ازت دارم.

با لحن خشک و تهدید وار مرد و یادآوری حرف‌های اون روز لرزی به تنش نشست.

_″ب‍..بلهه آقای جئون.″

تهیونگ هول زده گفت و خودش رو بابت لکنت بی‌جاش لعنت کرد.

_جین!

سوکهون با خنده گفت و به طرف برادرش که مدتی میشد ندیده بودش رفت و بغلش کرد.

𝐌𝐘 𝐒𝐈𝐒𝐓𝐄𝐑'𝐒 𝐂𝐑𝐔𝐒𝐇 |𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕|Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum