Chapter 7

3.7K 689 68
                                    

_اون جونگکوک نیست؟ چرا مثل احمقا رفتار میکنه؟

جیمین از یونگی که بخاطر رقص مسخره جونگکوک منحنی‌های دهنش از این بازتر نمیشد پرسید، ولی خب جوابی نگرفت چون یونگی همچنان داشت میخندید.
جیمین و هوسوک تازه اومده بودن پس شانس این رو داشتن که حرکات عجیب به ظاهر رقص دوستِ احمقشون رو ببینن.

صدای یونگی توجهشون رو جلب کرد:

_تازه داره مثل یه آدم رفتار میکنه.

هیچکدومشون نفهمیدن منظور یونگی چیه ولی خب زمان زیادی نگذشت تا با چشم‌های خودشون دیدن یونگی از چی صحبت میکنه. با دیدن تهیونگ که چطور بخاطر جونگکوک میخنده و جونگکوکی که مسخ خنده‌های پسر شده حساب کار دستشون اومد.

_اوه مای گااد اینجا چی داریم؟ یه کی درامای زنده؟!

جیمین با ذوق گفت و به جایی که دو پسر ایستاده بودن خیره شد.

_بیا بریم ببینیم.

با حرف هوسوک همشون بلند شدن و به پیست رقص رفتن.

_چه زود دوست دخترت رو فراموش کردی!

وقتی رسیدن هوسوک تقریبا داد زد تا صداش به جونگکوک برسه.

جونگکوک وقتی دید تهیونگ دیگه نمیخنده و به جایی پشت سرش خیره شده چرخید. به محض دیدن رفیقاش پشت سرش از تعجب چشم‌هاش گشاد شد.

_نمیشنوم چی میگی.

وقتی دید هوسوک بی توجه بهش داره حرف میزنه داد زد ولی خب صد در صد اون هم متوجه نمیشد چی میگه. نفسش رو با کلافگی بیرون داد. همون لحظه متوجه تهیونگی شد که داشت از پیست رقص خارج میشد.

_شت...تهیونگ!

داد زد و بلافاصله دنبال تهیونگ رفت.

هررسه نفرشون بخاطر اینکه از طرف جونگکوک نادیده گرفته شده بودن شوکه شده بودن.

_این جذاب نیست؟

یونگی با نیشخند گفت و به الکل توی دستش خیره شد.

_فقط خفه شو و بگو نقشه ات چیه.

_____________________

تهیونگ مثل یه مجسمه گوشه سالن ایستاده بود، هیچ اثری از اون لبخند درخشان چند لحظه قبل نبود. مدام تو ذهنش خودش رو لعنت میکرد که قبول کرده بیاد.
قطعا احمقانه ترین کاره ممکن بود که درخواست یه غریبه رو قبول کنه و به یه جشن مضحک بیاد.

صدای جونگکوک از پشت سرش به گوش رسید:

_چرا رفتی؟

حالا صداش رو به خوبی میتونست بشنوه ولی ترجیح داد که جواب سوالش رو نده.

_″فقط خسته شدم همین.″

سعی کرد بدون هیچ دردسری جونگکوک رو راضی کنه تا دست از سرش برداره ولی خب اون جواب دلخواه جونگکوک نبود.

𝐌𝐘 𝐒𝐈𝐒𝐓𝐄𝐑'𝐒 𝐂𝐑𝐔𝐒𝐇 |𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕|Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon