096-100

864 171 24
                                    

جین دست هاش رو دور دست آیوان حلقه کرد"آیوان میترسم، قبلا تو همچین مهمونی هایی نبودم" و بعد سرش رو روی شونه ی پسر گذاشت. آیوان میخواست از ماشین پیاده بشه اما خندید و صورت جین رو نوازش کرد. نیشگونی از لپش گرفت که باعث شد لب هاش رو آویزون کنه.


"من پیشتم نترس، و از اونجایی که همراه منی پس فقط پیش خودمی، اینطوری منم کمتر مضطرب میشم و دوست پسرمم پیشمه"


جواب آیوان باعث شد جین سرخ بشه اما در نهایت سری تکون داد که باعث خنده ی آیوان شد. باهم از ماشین پیاده شدن و آیوان به جین اشاره کرد تا بهش نزدیک بشه و دستش رو دور کمرش بندازه. جین وقتی همکلاسی هاشون رو دید خجالت کشید چون اونها علاقه ای که بهمدیگه داشتن رو تو ملا عام نشون نداده بودن.


جینی که تو بغل آیوان بود سرش رو تو ژاکت پسر فرو کرد"خیلی خجالت آوره، همه بهم نگاه میکنن و حالا دارم از خجالت اب میشم"


آیوان که نمیتونست حرکت کنه، کمر جین رو نوازش کرد و کمی از خودش دور کرد "میدونی اینطوری با بغل کردنم توجه بیشتری رو به سمت خودت جلب کردی؟ اینطوری بقیه بیشتر کنجکاو میشن که کی پشت ژاکتم پنهان شده"


جواب آیوان باعث شد جین دست هاش رو از دور شونه ی آیوان باز کنه و بعد با آیوان خندون روبه رو شد"واقعا؟پس من یه طوری رفتار میکنم که انگار اتفاقی نیوفتاده"


جین صاف ایستاد و لباس هاش رو صاف کرد و بعد از گرفتن دست آیوان به سمت در عمارت حرکت کرد. اونجا باغ خیلی زیبایی داشت که به طرز فوق العاده ای تزئین شده بود و حتی از اونجا هم میتونستن صدای داد و فریاد باقی دانش آموزها و آهنگ رو بشنون. آیوان با دیدن مارینا محکمتر دست جین رو گرفت و به خاطر صدای بلند موزیک در گوش جین فریاد زد"بیا بریم هدیه ی مارینا رو بدیم..."


جین سرش رو تکون داد و به سمت مارینا که داشت با دوست هاش مشروب میخورد و حرف میزد، نزدیک شد. مارینا با دیدن آیوان لبخند زد و به طرف آیوان دوید و محکم بغلش کرد اما پسر میتونست نگاه مرگ آور جین رو به خودش ببینه.


مارینا با خوشحالی فریاد زد"من فکر کردم نمیایی آیوان، ممنونم که اومدی. واقعا برام ارزش زیادی داشت"


آیوان خواست مارینا رو کنار بزنه اما هر دو دستش بند بود و دوست پسرش هم به نظر میرسید داره نقشه ی قتلش رو میکشه. تو چه روزی هم همچین بلایی داشت سرش میومد "مارینا فکر کنم دیگه بس باشه، میشه ولم کنی. قول دادم بیام و حالا اینجام، ما باهم تو یه مدرسه هستیم من برای بقیه هم همین کار رو میکنم"


مارینا سرخ شد و آیوان رو رها کرد. دختر، آیوان رو مجبور کرد تا دست جین رو رها کنه و آیوان رو طوری کشید که باعث تنها موندن جین شد. آیوان برگشت تا دوست پسرش رو صدا کنه اما دیگه دیر شده بود با وجود صدای بلند موزیک، دیگه صدایی به گوش جین نمیرسید.

𝐌𝐲 𝐃𝐚𝐧𝐠𝐫𝐨𝐮𝐬 𝐇𝐮𝐬𝐛𝐚𝐧𝐝Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum