𝟎𝟎𝟐🔞

2.6K 357 30
                                    

شیائو ژان با دست های لرزون شروع به باز کردن دکمه های پیراهنش کرد. وانگ ییبو که داشت از نزدیک بهش نگاه میکرد حسابی عصبی به نظر می رسید. ژان متوجه شد که چطور همـسرش داره محکم فکش رو روی هم فشار میده، اونقدر محکم که انگار استخون فکـش داشت میشکست. نگاه مرگ باری تو چشم‌های ییبو بود و لب هاش رو محکم بهم فشار میداد. ژان توده سفتی رو توی گلوش احساس کرد.
ییبو پرسید"مگه من توی لعنتی رو زدم؟"
صدای تیز و نافذش باعث شد ژان از ترس بلرزه. ژان سری تکون داد و اشک هاش بدون توقف از چشم هاش جاری شد. صدای سیلی محکمی تو فضای خالی خونه پیچید. ژان از درد گونه‌اش فریاد کشید و گونه ی دردناکش رو لمس کرد. ییبو به زور هلش داد و ژان با صدای بلندی روی زمین افتاد.
"وقتی داشتم ازت سوال میپرسیدم از ایما و اشاره استفاده کردم؟ یه کاری کردی که دستم خودش دست به کار شه! واقعا رو اعصابمی، اگر دوباره صدای گریه کردنـتو بشنوم یه طناب میندازم دور گردنت و خفه ات میکنم و زبونتو میبرم تا دیگه صدات در نیاد"
ژان لب پایینش رو گاز گرفت تا صدای هق هق گریه ی بلندش رو خفه کنه. ییبو با لبخند رفت و بعد از پنج دقیقه با چیزهایی که بهشون نیاز داشت برگشت. هرچیزی که نیاز داشت روی مبل گذاشت و نشست، چند ثانیه بعد موسیقی ملایمی شنیده شد. ژان بدون اینکه چیزی بهش گفته بشه میدونست این حرکت به چه معناست. با گونه های سرخی که رد اشک روش به جا مونده بود، به شکل عجیبی زیبا به نظر می رسید.
ژان بلند شد و همراه با ریتم، با فریبندگی شروع به تاب دادن کمـرش کرد. وسوسه آمیز لب پایین خودش رو گاز گرفت و برای لحظه ای چشم از روی همسرش که با لذت به دارایی سکسیش نگاه میکرد، برنداشت. ژان درحالیکه همزمان با موسیقی میرقصید، پیراهنش رو از تنش بیرون کشید و چشم های گرسنه ی ییبو به دست های همسرش دوخته شده که از صورت تا گردنش رو به شکل وسوسه انگیزی لمس میکرد. وقتی دستش نوک سینه های صورتی رنگ سمت چپش رو نوازش میکرد،ناله ای از دهنش بیرون پرید. دست های ژان روی شکمش پرسه میزد و به سمت پایین حرکت میکرد. ییبو میتونست حس کنه با تماشای لمس های تحریک کننده ی همسرش، عضوش سخت تر و بزرگتر شده.
ژان کمربندش رو باز کرد و به آرومی روی زمین انداخت، درحالیکه بدنش رو به طور وسوسه انگیزی همراه با ریتم موسیقی تکون میداد. زیپ شلوارش رو باز کرد و همزمان با تاب دادن کمرش، پایین کشید. شلوارش و به سمت پایین حرکت داد و زیرشلواری صورتی رنگی که به تن داشت رو به نمایش گذاشت، ییبو لب هاش رو لیسید و از جایی که نشسته بود بلند شد. به ژان نزدیکتر شد و مرد رو به به سمت بدن داغ شده اش کشید. ژان با حس دست های شوهرش روی باسنش نفسش گرفت.
ییبو به سرعت شلوار ژان رو در آورد و بعد به خوبی مشغول دید زدن لباس زیر قرمز رنگی که دو لپ باسن همسرش رو از هم جدا کرده بود، شد. ژان با احساس دست گرم شوهرش روی باسنش کمی لرزید.
ییبو دستور داد و نشست"لباسامـو در بیار"
ژان روی پاهای ییبو نشست و وقتی ییبو پایین تنه ی سخت شده اش رو بهش فشار داد، بی صدا نالید. ژان درحالیکه بوسه های خیسی روی گردن همسرش میذاشت و همزمان خودش رو به رون های ییبو می مالید، شروع به باز کردن پیراهن ییبو کرد. ییبو از لذتی که احساس میکرد نالید و دست هاش روی باسن و رون های ژان در حرکت بود. در عرض چند دقیقه ییبو برهنه شد و فقط یه باکسر دیک سخت شده اش رو پوشونده بود.
ژان همچنان که مشغول بوسیدن همسـرش بود، سینه اش رو نوازش می کرد. بوسه ای به نوک سینه ی ییبو زد و پرسید "ددی از نمایشم لذت برد؟"
قبل از اینکه بتونه حرکتی کنه ییبو متوقفش کرد "ددی لذت برد و این خرگوش کوچولو لیاقتـش یه جایزه ی بزرگه. چهار دست و پا شو و بذار ددی ویوی بهتری از باسنت داشته باشه"
ژان با فکر اینکه شوهرش قصد انجام چه کاری رو داره ناله ی بیصدایی کرد. وانگ ییبو با دیدن پوست سفیدش غرید، واقعا اعتیادآور بود. گردن همسرش رو مکید و رد قرمزی بجا گذاشت و بعد بوسه هاش تا به سمت پایین ادامه پیدا کرد و بعد از رسیدن به باسن ژان بلافاصله زیرشلواریش رو پاره کرد و ضربه ی محکمی باسن ژان زد که باعث شد ژان از درد داد بزنه، میتونست سوزش پوستش رو احساس کنه. با هر اسپنکـی که به باسنـش زده می شد میتونست سخت تر شدن عضوش رو احساس کنه.
"ددی،لطفا بیشتر اسپنکم کن"
"صبور باش بیبی بوی"
ژان بعد از تجربه ی حس سردی روی لپ های باسنـش، بوی توت فرنگی مشامـش رو پر کرد. مایعی که در حقیقت بستنی توت فرنگی بود روی سوراخ ژان ریخته شد. احساس سرما درد باسنش رو کم کرده بود.
ییبو گفت "بذار ددی تمیزت کنه"
و با زبونش بستی توت فرنگی که باسن ژان رو پوشونده بود لیسید. لپ های باسن ژان رو از هم فاصله داد و به سوراخ صورتی همسرش خیره شد، زبونـش رو روی رد خیس بستنی کشید و کمی درون سوراخ ژان فرو برد که باعث بلند شدن ناله ی مرد شد. به سمت تخم های ژان رفت و لیسشون زد و باهاشون بازی کرد و ناله های آشفته ی ژان بلند شد.
"آههههـــه..ددی حس خوبی داره"
ژان درحالیکه باسنش رو بیشتر سمت همسرش هل می داد،نالید. ییبو محکم کمر ژان رو گرفت تا حرکت نکنه و بعد زبونش رو وارد سوراخ ژان کرد، ییبو با خرسندی به کارش ادامه داد و به صدای ناله ها و زیر لب نفرین کردن های ژان گوش داد.
"ددی...آهـــــه... من نزدیکم"
ژان گفت و دیواره ی سوراخـش منقبض شد، ییبو سرعت زبونش رو بیشتر کرد و با زبون همسرش رو به فاک داد اما قبل از اینکه ژان بتونه به اوج برسه، به سرعت حلقه ای رو دور عضو سخت شده اش قرار داد تا مانع کام شدنش شد. ژان با نارضایتی نالید و بدنش رو تکون داد اما درد عضـوش غیرقابل تحمل بود.
"هنوز نمیتونی کام بشی، این تنبیه دو ثانیه دیر اومدنته"
ییبو، ژان رو چرخوند و روش قرار گرفت، قبل از اینکه سمت لب های همسرش بره تحسینشون کرد، بوسه ی پر از شهوتی بود و ژان همزمان باسنش رو بالا آورد تا به پایین تنه ی همسـرش بماله اما ییبو مانعـش شد.
ییبو بوسه اشون رو شکست و شروع به حمله به گردن ژان کرد و تا سینه هاش خودش رو پایین کشید، ژان نالید و بدنش از هیجان میلرزید. ییبو کاری که انجام میداد رو متوقف کرد که باعث شد ژان بخاطر فاصله گرفتن بدن هاشون ناله کنه، ییبو پوزخندی زد و ویبراتوری که از قبل دستش بود حرکت داد.
ژان نالید و لب پایینش رو گاز گرفت اما با قرار گرفتن ویبراتور برای چند ثانیه روی نیپل هاش بلند نالید، بدن ژان بخاطر تحریک شدن ناگهانیش تکونی خورد، ییبو ویبراتور رو روی عضو سخت شده ی ژان که با پریکام پوشیده شده بود،کشید. ژان قوسی به کمرش داد و از لذت چشم هاش به عقب چرخید. واقعا نیاز داشت تا به ارگاسم برسه اما رینگی که دور عضوش بود مانع این کار میشد. ژان التماس کرد و نالید "لطفا ددی،بذار کام شم،امروز پسر خوبی بودم"
این هیجان بیش از حد تحملش بود اما نمیتونست کام بشه.
"نه به این زودیا بیبی بود،خودتو برام آماده کن"
ژان سرش رو تکون داد و شروع به مکیدن سه تا از انگشت هاش کرد،اونها رو سمت سوراخش برد. با احساس درد چشم هاش رو بهم فشار داد. بعد از حرکت دادن انگشتش درد جاش رو به لذت داد و ناله ی ژان بلند شد. انگشت بعدی رو اضافه کرد تا خودش رو بیشتر آماده کنه. ژان دست آزادش رو روی دیکش گذاشت، میخواست خودش رو لمس کنه اما ییبو متوقفش کرد.
ییبو که از قبل برهنه شده بود انگشت های ژان رو از سوراخش خارج کرد و بلافاصله عضوش رو وارد ژان کرد. ژان بخاطر حرکت ناگهانیش از درد فریاد زد. ییبو حرکت نکرد و منتظر شد تا ژان آروم بشه، بوسه های شلخته و خیسش رو از گردن ژان شروع کرد و راهش رو به سمت لب‌های متورمش کشوند. بوسه اش عمیق بود و با زبون داغـش حفره ی دهن ژان رو زیر و رو میکرد. ژان بلند نالید و ییبو به آرومی شروع به حرکت کرد و با گذشت زمان سرعتش رو بیشتر کرد. ژان بوسه رو شکست و سرش رو عقب برد و از لذت نالید. ییبو انگشت هاش رو بین انگشت های ژان گره زد و دیک سختش رو عمیق تر فرو برد. با ضربه ای که به پروستات ژان خورد، مرد بلندتر از قبل نالید. ییبو لبخند زد و تصمیم گرفت بارها و بارها به همون نقطه بکوبه. انگشت های پای ژان جمع و بدنش منقبض شد، دیواره ی سوراخ ژان دور عضو ییبو فشرده شد. ییبو میدونست ژان نزدیکه و با سوراخ تنگی که داشت باعث میشد خودش هم زودتر از موعد به ارگاسم برسه.
ییبو غرید"بیا باهم کام بشیم بیبی بوی"
سرعتش رو زیاد کرد و دقایقی بعد ییبو حلقه رو از دور دیک ژان باز کرد . عضور داخل ژان لرزید و با چند ضربه ی دیگه سایزش بزرگتر شد. بدن ژان لرزید و با صدای بلندی نالید و کام شد. با بیشتر شدن فشار،  ییبو همزمان باهاش آزاد شد و درون ژان خالی شد. سینه ی ژان به سختی بالا و پایین میشد. برای چند دقیقه گردن ژان رو میبوسید و دستش رو دور بدنش میچرخوند، عضوش دوباره سخت شده بود و به شیائو ژان خسته شده می فهموند که باید با استراحت خداحافظی کنه.

نوت مترجم:
آره میدونم امروز پنجشنبه نیست اما چون دوسش داشتید و منم هیجان زیاد بود گفتم آپ کنم :"
قسمت بعدیم اسماته  (꒪˙꒳˙꒪ )
لذت ببرید ♡

𝐌𝐲 𝐃𝐚𝐧𝐠𝐫𝐨𝐮𝐬 𝐇𝐮𝐬𝐛𝐚𝐧𝐝Where stories live. Discover now