-چت شد امگا؟

از روی تخت بلند شد و سمت امگا رفت

بلندش کرد و روی تخت خوابوندش. با دکتر تماس گرفت و نگاهی به امگا انداخت

****

__چیزی نیست... فقط فرومون هاتون اذیتش کرده. جفتته؟

-خودت چی فکر میکنی؟

__درسته... مارک نشده هاها. من دیگه میرم الکی کشوندیم اینجا! زیاد اذیتش نکن احمق اون فقط یه امگای ضعیف و مطیعه

-مطیع؟ شوخیت گرفته؟ اون لعنتی که‌‌‌... ولش کن حوصله توضیح ندارم. برو بیرون

__خواهش میکنم... قابلی نداشت!

بعد از خارج شدن دکتر، روی تخت خوابید تا کمتر به مشکلاتش فکر کنه و عصبی بشه...

یه بابای زبون نفهم که هر امگایی میبینه که اونو یاد مادرش میندازه رو میخواد مال خودش کنه

و یه امگای زبون نفهم تر که فقط میتونه کیوت بازی در بیاره و عصاب تهیونگ رو بهم بریزه

اصلا چرا اوردتش پیش خودش؟ خب... میخواست کار امگا رو جبران کنه. اونم آلفا رو توی خونش راه داده بود!

اما الفا که بفاکش داد... یعنی براش جبران کرد! پس چرا...

-کیرم توی همتون مفت خورا اوردمش چون دلم میخواست حالا دهنتونو ببندید!!!

با لحن عصبی به افکارش دهن کجی کرد و چشماش رو بست

(خداروشکر با افکارش بود)

*****

بالاخره توی دهن هایبرید بزرگتر کام شد و نفس آسوده ای کشید

÷فکر کنم هیچوقت تویِ روز انقدر سکس نداشتم! دوش بگیریم؟

×من خیلی خستم مستر

یونگی پوزخندی به هوسوک زد و سرش رو تکون داد

"گفته بودم وقتی بفاکت بدم کمتر از مستر بهم نمیگی؟"

یونگی توی افکارش میچرخید که با شنیدن صدای جیمین از افکارش بیرون پرت شد

__میشه مستر بغلم کنه تا بخوابم؟

یونگی بعد از پرت کردن ملافه تخت روی زمین، بین دو هایبرید دراز کشید و نگاهی به جیمین و بعد نگاهی به هوسوک انداخت

÷اگه تورو بغل کنم هوسوک چی؟

یونگی هردو دستش رو باز کرد و منتظر به هایبرید ها نگاه کرد

هردو هایبرید، سرشون رو روی بازوی بتا گذاشتن و چشماشون رو بستن

یونگی که مشغول نوازش کردن موهای هوسوک و گوش های جیمین بود هم چشماش رو بست تا بعد از اون سکس طولانی یکم استراحت کنن

جیمین پتوش رو کمی بالا تر کشید و با حس نوازش شدن گوش هاش، خر خری کرد و صورتش رو به سینه یونگی میکشید

My Horny Omega [Vkook]Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum