پارت یازدهم

541 117 514
                                    

تام تابلوی جدیدش رو که وسط اتاق بود به گوشه کشید و تقریبا پشت بقیه ی تابلو ها قایم کرد و از در مخفی نسبتا کوچیکی که کنار تختش قرار داشت، یه بوم سفید رنگ دیگه بیرون کشید. بعد از تو کشوی میزش چند تا برگه و مدادهای مخصوصش رو برداشت.

"بیا اینجا کریس."

کریس به سمتش رفت و میدونست تام قرار نیست با اصول ابتدایی طرح زدن شروع کنه. چون چند دقیقه ی قبل این خودش بود که گفت یه چیزایی در این مورد میدونه و حتی چند بار به امیلی برای تکالیف کلاسش کمک کرده و این چیزا دستش اومده. (البته بعدش که فهمید سوتی داده از تام خواست این رو به روی دخترش نیاره و تصور کنه اصلا نشنیده.)

"تو میتونی این طرح رو روی بوم وارد کنی؟ نه با قلم رنگی، فقط با مداد، یه طراحی کم رنگ برای اینکه وقتی رنگ روی کار میاد با مرزها آشنایی داشته باشی."

"آره."

کریس به سادگی جواب داد در صورتی که این اصلا ساده نبود. ولی میدونست که تلاش خودش رو میتونه بکنه. پس مداد مخصوصی که تام بهش داد رو تو دست گرفت و بعد کارش رو شروع کرد.

تام جلوی کریس ایستاد. تقریبا میشه گفت بهش تکیه داده بود چون کمرش بازوی سمت چپ کریس رو لمس میکرد و نگاهش رو حرکت دست های قوی و جذاب کریس قرار داشت.

"انقدر زوم نکن، بخاطر همین که از ترس خراب کردن آروم انجامش میدی نمیتونی خطوط منحنی رو راحت بکشی. این راجب رهاییه، متوجه هستی؟ به خودت سخت نگرفتن چیزیه که تو این مورد باعث عالی شدن میشه."

سوفی که حالا چیپس هاش تموم شده بود از روی صندلی چوبی گوشه اتاق تام بلند شد. زل زدن به این کاپل وقتی دارن نقاشی میکنن خسته کننده ترین کار ممکن بود.

"مطمئنم بهتون یه مدال تعلق میگیره."

تام برگشت و به دختر چشم غره رفت و کریس متعجب بود چون پسر اینکار رو در مقابل سوفی زیاد انجام میداد اما به طور کل آدمی نبود که زیاد چشم غره بره، پس... این عصبانیت و قیافه ای که داشت داد میزد 'ازت خوشم نمیاد بچ، پس از اتاقم برو بیرون' چیزی بود که در اثر صمیمیت زیاد از تام دریافت میشد؟

"برای چی؟"

"این حجم از خسته کننده بودن جایزه نداره؟"

سوفی با نیشخند جواب داد و بعد خواست از اتاق بیرون بزنه که کریس گفت:"من حس میکنم تو و دختر من امیلی هم اگه یه تیم بشید میتونید یه مدال بگیرید."

دختر ابروهاش رو بالا انداخت."چرا؟ چطور؟ چه مدالی؟"

"چون خیلی شبیه همدیگه اید و دارم فکر میکنم که یعنی واقعا این حجم از فرصت طلبی برای اینکه حتی یه لحظه رمانتیک بین من و تام هم رمانتیک تموم نشه، مدال نداره؟ خب این ظالمانست. البته نمیدونم بهتون چی میگن که بخوایم مدالی رو به اسمتون بزنیم. صحنه ی رمانتیک خراب کن؟ گند زننده به مومنت های عاشقانه؟ حضور پیدا کننده در تمامی لحظاتی که باید دو نفره باشن؟ نمیدونم. ولی خب... هرچی هست شما دونفر توش رتبه اول رو دارید. بهت قول میدم، هیچکس نمیتونه تو این کار بهتر از شما باشه."

when love lasts [hiddlesworth]Kde žijí příběhy. Začni objevovat