اما بالاخره یه ضربه عمیق توی امگا زد و خودش رو خالی کرد

چند ثانیه توی همون حالت موند و ناله‌ی مردونه‌ای کرد

با اینکه ارضا شده بود اما چندتا ضربه‌ی دیگم زد و بالاخره خودش رو بیرون کشید

کاندوم رو گره زد و گوشه ای انداخت اما وقتی به امگا نگاه کرد حتی خودشم تعجب کرده بود

امگای بیچاره صورتش از اشک قرمز و خیس شده بود و موهاش به پیشونی عرق کردش چسبیده بودن

بیجون نفس نفس میزد و لبای نیمه بازش زخمی بودن

از حفرش خون میومد و بدنش پر از گاز و کبودی بود

ولی اون لعنتی مغرور اصلا ناراحت نشد و فقط با خودش فکر کرد " کی وقت کردم این همه کار کنم؟"

البته از اینکه امگا خونریزی داشت کمی هول شده بود

بی جون کنار امگا دراز کشید

-وقتی بیدار شدم خودم تمیزت میکنم و برات دکتر خبر میکنم.

دو ثانیم نشده بود که چشماش رو بسته بود که صدای هق هقی به گوشش رسید

خواست بپرسه چیه که نگاهان فریاد بی جون امگا بلند شد

+من الان درد دارم!

تهیونگ با کلافگی دستاش رو لای موهاش فرو کرد

فعلا همه چیش اوکی بود و مثل اینکه اولین موج راتش رو به راحتی پشت سر گذاشت

خودش وارد حموم شد و بعد از یه دوش کوتاه لباساش رو پوشید و جونگ رو روی دستاش بلند کرد

زیر دوش ایستادن و تهیونگ با یه دستش امگا رو نگهداشته بود و با دست آزادش مشغول شستنش بود

بعد از اینکه تمیز شد و اثری از کام و خون روی بدنش نمونده بود، اونو توی وان اب گرم گذاشت و نفسش رو بیرون داد

خواست از حموم خارج بشه که صدای گرفته امگا رو شنید

+کجا میری؟

-لباسام خیس شدن...

دوباره لباساش رو عوض کرد و با یه حوله برگشت

بعد از اینکه به جونگ کوک کمک کرد از وان خارج بشه، دورش حوله پیچید و از حموم خارج شدن

امگا رو روی صندلی نشوند و سمت تخت رفت

ملافه کثیف رو توی حموم انداخت و بعد از جمع کردن لباسای روی زمین و کاندوم ها، جونگ کوکِ برهنه رو روی تخت خوابوند و پتو رو تا زیر گردنش بالا کشید

خودش هم کنارش دراز کشید و چشماش سریعا روی هم افتادن و بخواب رفت

هردوتاشون انرژی زیادی رو از دست دادن و حالا نیاز به استراحت داشتن

****

چند روزی گذشته بود و یونگی همچنان در تلاش بود که هوسوک رو به خودش نزدیک کنه اما نتیجه‌ی زیاد دلچسبی نگرفت

البته اون پسر مثل قبل ازش متنفر نبود و حالا ازش خجالت میکشید

اما کششی به یونگی نداشت و این پسر بتا رو اذیت میکرد

برعکس، جیمین چندین بوسه‌ی دیگه با یونگی داشت و بعضی وقتا یواشکی پسر بتا رو مستر صدا میزد

اون هایبریدای کیوت و کوچولو عاشق یه مستر جدی و سکسی بودن و خب... کی گفته یونگی نمیتونه یه مستر باشه؟

خب هرکی گفته اشتباه فکر کرده چون یونگی چندین بار همچین رابطه هایی داشته اما خب نه با یه هایبرید

اون یه مستر خشن و سرد میشد در طول رابطه...

و این همه رو فراری میداد

ولی چیزی که یونگی رو در مورد اون بچه هایبرید کیوت بیشتر متعجب میکرد این بود که اون در حین خجالتی بودن زیادی بی پروا بنظر میرسید!

چندین بار برای یونگی عکس های سکسیش رو فرستاده بود و یونگی هم کاملا بدون خجالت باهاشون خود ارضایی کرده بود و ویس ناله هاش رو برای اون کیتن میفرستاد و از اون طرف، اون کیتن کوچولو با صدای ناله های یونگی خود ارضایی میکرد (رابطشون زیادی معصومانست)

جیمین زیادی کیوت و کوچولو بود

طوری که تقریبا تا زیر سینه‌ی یونگی قدش میرسید و با اینکه برادرش همیشه نگران قد کشیدنش بود، یونگی از این اختلاف قدی لذت میبرد

و همه‌ی اون دردسر ها و شروع داستان اصلی وقتی شروع شد که هوسوک، برادرش و یونگی رو در حال بوسیدن و لمس کردن هم دید!

_______________[پارت بعدی طولانی تره♡]_____________

نمیدونم چرا ولی دلم خواست این پارتو زودتر اپ کنم:)

پارت قبل خیلیا گفتم کوکوی خیلیام گفتن ویکوک نمیدونم فک کنم خودم تنهایی باید تصمیم بگیرم😐😂

My Horny Omega [Vkook]Where stories live. Discover now