-بهم دست نزن! گمشو!!

پوزخند هیونجین با شنیدن صدایی از کنارش، محو شد.
با چهره متعجبش به چهارچوب در نگاه کرد و با هوسوکی که با اخم بهش نگاه می‌کرد رو به رو شد:
-پرسیدم داری چه غلطی می‌کنی؟

-چیز خاصی نبود. چرا عصبی می‌شی پیشی کوچولو؟ فقط یه امگای هرزه‌ست که بعد از کیم تهیونگ، قراره یه شب مال من باشه.

-بیشترین لطفی که می‌تونم در حقت بکنم اینه که چیزی به رئیس نگم. درضمن... قطعا دلت نمی‌خواد همین پیشی کوچولو بلایی سرت بیاره که سه ماهی رو توی بیمارستان شبت رو صبح کنی، آلفا!

هیونجین دستش رو از توی شلوار جونگ‌کوک بیرون کشید و امگای بیچاره رو به سمت دیگه‌ای هول داد و با نگاهِ ترسناکی که به هوسوک انداخت، بهش نزدیک شد.

-تو فقط یه هایبریدی که هیچ فرقی با اون امگای هرزه نداره! حتی از اونم پست تری! پس به خودت جرات نده منو تهدید کنی! چون منم چیزهای زیادی برای گفتن دارم!

از اتاق خارج شد و هوسوک رو با حالی که بدتر از این نمی‌شد تنها گذاشت.
جونگ‌کوک ناگهان بلند شد و پرید توی بغل هوسوک.

-اههه گربه‌ی کیوت لعنتی منو نجاتم دادی. خیلی ترسیده بودم!

بوسه محکمی از روی هیجان روی گونه هایبرید زد و با لحن شوخی گفت:

-حیف که الان یه ددی دارم وگرنه خودم ددیت می‌شدم کیوتی!

هوسوک خندید و برای اینکه جونگ کوک توی بغلش نیفته، دست‌هاش رو زیر رونش گذاشت و جوابش رو داد:
-چی گفتی بیبی بوی؟

و لبخند هردوشون محو شد وقتی صدای تهیونگ رو شنیدن:
-بیبی بوی؟

جونگ‌کوک سریع از توی بغل هوسوک خارج شد و به تهیونگ نگاه کرد.
و خب... فاک! نگاه تهیونگ سریعا روی اون کیس مارک روی خط فک جونگ‌کوک افتاد و برای خودش سناریو هاش رو چید:

"اون امگای هرزه تا چشم آلفا رو دور دید روی زیر دسته کیوتش کراش زد و سریعا مخش رو زد. طوری که هوسوک سریعا بوسیدش و روی خط فکش کیس مارک گذاشت"

هوسوک که از این بابت که کاری نکردن خیالش راحت بود با خونسردی لب زد:
-من فعلا تنهاتون میذارم. بهتره زودتر بخوابید. فردا روز پر مشغله‌ایه!

با خروج هوسوک، تهیونگ در رو محکم بست و امگا رو به در کوبید.

+لعنتی... شما چرا انقدر وحشین؟ اون عوضیم همین حرکت رو زد.

تهیونگ ابرویی بالا انداخت و با پوزخند گفت:

-اوه پس داری اعتراف می‌کنی اون هم اینکار رو باهات کرد؟

-خ... خب... چیز خیلی جدی‌ای نبود. هوسوک حواسش بود!

-پس هوسوک حواسش بهت بوده.

My Horny Omega [Vkook]Where stories live. Discover now