They are more powerful.
درسته که درد روحی خیلی وحشتناکه و مثل درد تویِ باسنه اما تاحالا درد جسمی و روحی رو باهم تجربه کردی؟
اینکه با هرقدم به سمت آینده تمامت پر از درد بشه و ندونی وقتی که هوا رو وارد ریه هات میکنه، دفعه بعدی وجود داره؟درد بدترین حسیه که میتونه تویِ رگ هات جریان پیدا کنه اما قسمت دردناکش اینکه ما خودمون درد رو ایجاد میکنیم. درد رو برای خودت و دیگران میسازی با اینکه ازت متنفری!
اینکه روح و جسم همدیگه رو تیکه تیکه نکنیم خواسته زیادیه؟
خستگی، غم و درد بر صورت زیبای مرد چیره شده بود.
خستگی آثارش رو توی جای جای بدنِ مرد جا گذاشت و لعنتی مشکل دنیا باهاش چی بود؟
چه اشتباهی کرد که توی این منجلاب گیر افتاده؟ولی مرد با تمامِ دردش، سرکش و سرسخت تر از اون بود که تسلیم خستگی چشم ها و بدن کرختش بشه.
بال های سیاهش رو توی هوا تکون داد. با هر بار که بالش رو تکون میداد؛ درد جای جای بدنش رو به تصرف میگرفت. درسته بالش زخمی شده بود اما نمیتونست دست از مبارزه بکشه، لعنتی الان زمانِ تسلیم شدن نبود.
ارتفاعش از زمین زیاد بود و یک لحظه غفلت سرش رو به باد میداد.
قطره های گرم خون، از روی بال های زخمیش روی پیراهنِ سفیدش میچکیدن. دستِ چپش رو روی زخم دست راستش فشار داد تا کمی سرعت خون ریزی رو کمتر کنه.
این زخم باید تا الان درمان میشد، نکنه کائنات دوباره تصمیم بر نشون دادن یه فاک بزرگ به مرد رو داره؟نفس ها منقطعی از بین لب هایِ ترک خوردهش خارج شد.
خونِ زیادی که از بدنش خارج شده بود باعث رنگ پریده شدن صورتش شده.
موهای طلایی زیباش روی چشم های بی فروغش افتاد اما تلاشی برای عقب زدنش نکرد.اینکه جیس تا اینجا دووم آورده برای خودش یک شگفتی به حساب میاومد و خیلی عالیه وقتی فرد متوجه میشه که هنوز این توان رو داره که مایهی شگفتی خودش بشه.
تنها چیزی که قدرت جیس رو بیشتر و بیشتر میکرد آخرین جمله پدرش بود.
"جیس، تو یک مبارزی! ناامیدم نکن. من مطمئنم که میتونی."
-
استایلز با چشم هایی گرد شده؛ تازه متوجه نفسی شد که توی سینهش حبس کرده ثانیهای بعد به سرعت هوا رو به بیرون فرستاد، لعنتی از بی اکسیژنی صورتش به رنگ قرمز دراومده بود.
دستش بخاطر استرس و ترس میلرزید و عرق کرده بود. کف دستش رو به شلوارش مالید تا از خیس بودنش کم کنه.
آب دهنش رو صدا دار قورت داد که باعث تکون خوردن سیبک گلوش شد.
دست چپش رو روی دهنش فشار داد و با ناباوری از بین انگشت هاش که روی لب های پرش قرار گرفته بود گفت:
YOU ARE READING
Boarding school.
Fantasyدرست همون جایی که حس میکنی همه چی مرتبه و میتونی راحت زندگی کنی مشکلات ناشناخته مثلِ ماشین آدم فضایی ها میان تا تورو ببرند، اما تو باید مقاومت کنی! چی میشه که آدمایِ غریبه تبدیل به نزدیک ترین افراد زندگیت بشن؟ به مدرسه شبانه روزی ما خوش اومدی:) ...