بعد از اینکه جونگکوک و کلی راضی کردن که الان نباید تنهایی بره داخل جنگل امپراطور و پدر جونگکوک و خبر کردن!
هوسوک و امپراطور بعد از شنیدن تمام ماجرا از زبون جیمین و یونگی و جین نقشه ای کشیدن که تمام سرباز ها و داخل جنگل بفرستن و دنبال تهیونگ بگردن!
تمام این مدت هیچ کس به گرگی که نگران امگاش بود توجه نمیکرد!
جونگکوک صبرش تموم شد و به چهره گرگش در اومد!
پدرش هوسوک به موقع جلوی پسرش و گرفت!
:"جونگکوک!اروم باش!میدونم نگران امگاتی!اما باید صبر کنی!اینجوری ما حتی اگه موفق بشیم سالم و سلامت اون و پیدا کنیم باید دنبال تو بگردیم!قوی باش پسر!امگات و سریع و سالم پیدا می‌کنیم باشه؟پدرت بهت قول میده!"
گرگ سیاه رنگ که با حرف های پدرش اروم شده بود سریع به چهره انسانیش برگشت!
برهنه روی زمین سرد افتاد!
پدرش سریع یکی از لایه های لباسش و باز کرد و دور الفای بیهوش و خسته پیچید!اروم پسرش و روی دست هاش بلند کرد و سمت خدمت کار ها رفت.
(جونگکوک شب گذشته نخوابیده!گرگ شدنم انرژی زیادی ازش میگیره و تازه بدنش بابت نبردی که داشته هنوز کوفته اس!)
هوسوک سمت بقیه رفت تا روی نقشه ای که کشیده بودن کار کنن!
جیسو با لباس خواب از اتاق بیرون رفت و فورا سمت همسر و پسرش دوید!
:"جیمین!جونگکوک کجاست!چه اتفاقی افتاده؟هوسوک؟این نقشه ها برای چیه؟"
زن الفا با نگرانی پرسید و باعث شد جیمین اروم به گوشه ای ببرتش تا همه چیز و براش توضیح بده!
جیسو بعد از فهمیدن تمامی ماجرا نگران سمت امپراطور و همسرش رفت!
:"هوسوک نقشه چیه؟"
هوسوک صداش و صاف کرد و شروع کرد به توضیح دادن:"ما به چند گروه تقسیم میشیم و تمام جنگل و میگردیم!تهیونگ توی یکی از بخش هاست!شمال،جنوب،شرق و غرب!ما میتونیم به چهار گروه تقسیم بشیم!هر گروه یکی از بخش ها و میگرده هر گروه امگا و پیدا کرد تمامی گرگ ها زوزه میکشن و به بقیه گرگ ها علامت میدن!با چهار گروه سرعت کار بالا میره و باعث میشه زود تر امگا و پیدا کنیم!اما اینجوری تعداد افراد هر گروه کمتر میشه!اگه حیوونی درنده حمله کنه گروه نابود میشه!میتونیم به دو گروه تقسیم بشیم که هر گروه دو تا از بخش و میگرده و باز هم بعد از پیدا کردن امگا با زوزه کشیدن به بقیه گروه ها علامت میدین!اینجوری تعداد افراد هر گروه بیشتر و امنیتش هم بیشتره!اما سرعتمون پایین میاد!پیشنهاد من برای تقسیم شدن دو گروهه!اینجوری احتما از دست دادن کسی هم کمتره!"
یونگی و دارن و جیسو موافقتشون و اعلام کردن...
:"پس به دو گروه الفا و بتا تقسیم میشیم!گروه الفا همراه منن شمال و شرق و میگردن و گروه بتا همراه جیسو!جنوب و غرب!همزمان حرکت میکنین!علاوه بر اینکه مراقب خودتون هستید مراقب هم گروهیاتون هم باشید!و تاکید میکنم!سمت جنگل ممنوعه نرید!اگه برین زنده بر نمیگردین!تمامی گرگ های ولگرد اونجان!شکار براشون کم شده حتی ممکنه بجای یه نبر خالی باهاتون گوشیتون و بخورن!مراقب باشید!سی دقیقه دیگه حرکت می‌کنیم!"
YOU ARE READING
𝑰'𝒎 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂!||𝑲𝑶𝑶𝑲𝑽
Fanfictionمن امگای توام!... کوچک ترین پسر پادشاه امگاست! هرگز هیچ گرگ نری ، امگا نبوده! پس مخفی میشه! البته تنها کسانی که از جنسیت حقیقی پسر امگا اطلاع دارند برادران بزرگ تر و ملکه و امپراطور هستند! تهیونگ... امگای نری ای که در هفده سالگی در جشنی بزرگ الفاش...
