Part12

6.8K 1.1K 174
                                    

بعد از خوابیدن تهیونگ گرگ جونگکوک بیدار شده بود و نمیخوابید!

اگه زمانی که خواب بود یکی میومد و جفتش و ازش میگرفت چی؟

صبح دارن زود تر از همه بیدار شد!باید با ملکه صحبت میکردن!

دارم اروم لیسا و که کنارش خواب بود و بیدار کرد ک سمت جونگکوک و تهیونگ رفت...

جونگکوک تازه حدود یک ساعت بود که چشم هاش و روی هم گذاشته بود که با نزدیک شدن دارن بهش چشم های قرمزش و باز کرد و نیش هاش و به دارن نشون داد!

:"ارومم!منم!تهیونگ و بیدار کن!"

دارن دست هاش و بالا برد و گفت!

جونگکوک چشمی چرخوند و اروم سرش و داخل گردن تهیونگ برد...

:"تهیونگ...بیدار شو"تهیونگ اروم چرخید و چهره جونگکوک جلوی صورتش دید.دست هاش و دور گردنش پیچید و اروم بغلش کرد!

فکر میکرد دیشب رویا بوده!اینکه تونسته بود جونگکوک و ببینه!

جونگکوک آروم کمر تهیونگ و نوازش کرد و سر شونه اش و بوسید.

نفس عمیقی کشید و چشم هاش و بست...(الان جونگکوک تازه بیدار شده!قبلش گرگش بود!)

:"تهیونگ..."

تهیونگ سرش و از داخل گردن جونگکوک در اورد و با چشم های خمارش بهش نگاه کرد...

:"خوشحالم الان کنارمی!"

جونگکوک گفت و سرش و روی شونه تهیونگ گذاشت و عطر تهیونگ و نفس کشید!

تهیونگ موهای حالت گرفته پسر بزرگ تر و نوازش کرد و بوسه ای روی سرش گذاشت.

:"باید با ملکه صحبت کنیم لطفا بلند شین!"دارن گفت و باعث شد تهیونگ با خجالت از روی پا های جونگکوک بلند بشه.

جونگکوک چشم غره ای به دارن رفت و اروم بلند شد!

لیسا بعد از دادن سلام به تهیونگ و جونگکوک اروم کنار دارن رفت و منتظر موند در و باز کنه!

دارن اروم در اتاق و باز کرد و با چشم های درشت شده به صحنه مقابلش نگاه میکرد!

جیمین داخل بغل یونگی مچاله شده بود و باهم دیگه روی زمین خوابیده بودن!

:"هیونگ!"تهیونگ با نگرانی سمت یونگی رفت که باعث شد جونگکوک اخمی کنه!

:"هیونگ بیدار شو!"تهیونگ گفت و باعث شد دارن هم به کمکش بره...

:"اییی بدنم خشک شده!"جیمین نالید و با کمک دارن بلند شد!

تهیونگ هم به برادرش کمک کرد تا بلند بشه!

:"چرا نرفتیم اتاق خودتون؟"

لیسا پرسید که باعث شد یونگی اخمی کنه:"چون فکر میکردیم قراره رامون بدین داخل!"

𝑰'𝒎 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂!||𝑲𝑶𝑶𝑲𝑽Where stories live. Discover now