💦_bath_💦

1K 161 18
                                        


بعد اینکه جونگکوک رفت توی حموم ، جیمین رفت تو اتاق کلازت که کوک گفته بود و در یکی از کمداشو باز کرد که توش همش کت شلوار بود
«جونگکوک و کت شلوار؟ اصلا به استایلش نمیخپره عجیبه»
در کمد کناریو باز کرد که توش لباس خوابای گشاد و لَش بود
یه هودی طوسی کمرنگ برداشت و پوشیدش
رفت سراغ کشو هاش و یه شلوار راحت برداشت
اونو پوشید ولی براش بزرگ بود و واینمیستاد
تقریبا کل کشو رو زیر و رو کرد تا کوچیکترین شلوارشو پیدا کرد
«خب جیمین بزار اینو امتحان کنیم»
شلوارو پوشید ولی اینم مثه اونیکی ها براش بزرگ بود و دور کمرش نمیموند
اعصابش خورد شد و شلوارو پرت کرد تو کشو و محکم با پاش درشو بست
«اهههه اصن ولش کن»
از کلازت اومد بیرون
نشست رو تخت و دستاشو گذاشت رو زانو هاش
«هعی...حالا تا کوک بیاد چیکار کنم؟»
«شاید یکم برم فوضولی کنم تو اتاقش»
رفت سراغ دراورای کنار تخت
اولین کشو رو باز کرد که توش هیج جیز خاصی نبود جز یه کتاب و شارژر
درکشوی اولو بست و رفت سراغ کشوی دوم ولی قفل بود
«یعنی چی توشه؟؟؟»
رفت زیر و روی همه چی رو نگاه کرد تا یه کلیدی پیدا کنه
«شاید بالای اینه باشه»
بالای اینه رو گشت ولی نبود
زیر تخت و نگاه کرد که دید یه چیزی برق میزنه
«فک کنم خودشه»
دستشو برد زیر تخت و اون چیزی که اونجا بودو برداشت
«خودشه! اصن جای خوبی برا قایم کردن نبود کوک این خیلی ضایعس»
کلیدو برداشت و در کشو رو باهاش باز کرد
«یسسس»
نگاهشو انداخت به چیزایی که تو کشو بود و چشاش گرد شد
«ا..اینا چین؟؟»
دستشو گذاشت رو یکی از دستگاه هایی که اونجا بود تقریبا رنگ صورتی بنفش داشت و بهش یه سیم با دو شاخه وصل بود و یجورایی شکل میکروفون داشت ولی مشخص بود میکروفون نیس
(مشخصه چیه یا بگم؟😂)
وقتی خواست دستگاهو از تو کشو دراره دوتا دست دور کمرش حلقه شد
جونگکوک با یه حوله دور کمرش جیمینو بغل کرده بود
لبشو برد سمت گوش جیمین
کوک : اوم بیبی داشتی شیطونی میکردی؟
جیمین ساکت موند
کوک با یکی از دستاش دستگاهی که تو دست جیمین بود رو ازش گرفت و گذاشت روی میز
کوک : این دستگاها برا بزرگتراس
جیمین که هیچ ایده ای نداشت که اونا چین برگشت سمت کوک و تو چشاش نگاه کرد که صورتاشون یه بند انگشت باهم فاصله داشت
جیمین
اونا چ..چین؟

جونگکوک یه پوزخند زد
کوک : میخوای امتحانشون کنی بیبی بوی؟

جیمین اب گلوشو به طور خیلی ضایع و صدادار قورت داد ولی خیلی میخواست بدونه اونا چین برا همین سرشو تکون داد

کوک پوزخندشو بیشتر کرد و بیشتر به جیمین نزدیک شد و خیلی نرم خوابوندش روی تخت و روش خیمه زد
لباشو مماس لبای جیمین گذاشت و بعد چند ثانیه که دید جیمین خودشو عقب نمیکشه اروم لبای جیمین رو بوسید
کم کم بوسه رو عمیق تر کرد و یکی از دستاشو برد زیر هودی جیمین
برا نفس گرفتن از هم جدا شدن
جونگکوک نفسای گرمشو به گردن سرد جیمین کوبوند
کوک : اوممم برا ددی رونای شیریتو ریختی بیرون؟
جیمین با تعجب نگاش کرد ولی متوقفش نکرد
چرا نمیتونس جلوشو بگیره
انگار یه چیزی از ته وجودش همچین چیزی رو میخواست
میخواست که کوک بهش لذت بده

^----{which one?}----^Where stories live. Discover now