Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
به خوبی می دونست که تهیونگ مثل یک مار سمی فقط و فقط منتظر یک حرکت اضافه از طرفشه تا گردنش رو بین پنجه مردونه و قوی خودش بشکونه
درسته دیگه خبری از اون برادر مهربون و خاص نبود
_ خوب؟ من منتظر توضیحم خواهر کوچولو!
کلمه خواهر کوچولو رو به قدری کنایه آمیز تلقی کرد که بنیله احساس کرد چیزی در قلبش ترک خورد
بنیله_ از روی قصد بدی انجامش ندادم تهیونگ توخودت خوب اینو می دونی
_ اما اونقدری بد انجامش دادی که من باز هم زجر بکشم بنیله ! چرا؟ من که بهت قول داده بودم دردسری درست نمی کنم پس برای چی اون توهم کوفتی رو ساختی و باعث این همه اتفاق شدی؟
بنیله_ چون مجبور بودم
_ برای چی مجبور بودی؟ واقعا اینقدر لذت بخشه که زجر کشیدن برادرتو ببینی ؟
بنیله خنده ناباوری کرد
بنیله_ زجر کشیدن؟ تو حتی بهش نزدیکم نیستی تهیونگ , اونی که سال ها زجر کشید من بودم منه لعنتی که تو با کنترل اون پیوند کوفتی بینمون مجبورم کردی با دستای خودم یون رو بکشم توئه لعنتی تهیونگ تو
_ تو اجازه نداشتی به کشورت خیانت کنی بنیله و همه می دونیم سزای خیانت چیه هوم؟
بنیله عصبی دستی به موهاش کشید
بنیله_ اوه البته اگه فرار کردنم رو با مردی که عاشقش بودم خیانت حساب کنی
_ نیومدی اینجا که از گذشته حرف بزنی بنیله پس زودتر دلیل کوفتیتو برای اون توهم کوفتی تر بگو
بنیله_ هیچ وقت نمی زاری این بحث به یه پایان درست برسه تهیونگ هیچ وقت .... من اون کارو کردم چون حس می کردم که چیزی داره دور از چشمای ما به سمتمون میاد چیزی که خواهان قدرت بود چیزی که تاریک بود و صدالبته می تونستم تشنگیشو نصبت به جونگکوک حس کنم
تهیونگ عصبی و کمی کلافه خودش رو روی مبل پرت کرد
_ چرا به خودم نگفتی پس ؟ می تونستی بهم اطلاع بدی
بنیله_ من هنوزم ازت کینه بدی به دل دارم تهیونگ اما این دلیل نمی شه که بذارم جونگکوک آسیب ببینه اینو خودتم خوب می دونی که من هنوزم سر دوقلو ها و جونگکوک و هوسوک با کسی شوخی ندارم , به تو چی باید می گفتم ؟ وقتی هرلحضه زندگی کوفتیت فک می کنی من دست به هر کاری می زنم تا تورو مجازات کنم
