S01|E07

878 172 36
                                    

تاریخ نوشته اصلی: پنج‌شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۹ویرایش انجام  شد ✔️✔️ ۱۳ آذر ۱۴۰۱از دید وی‌یانگ:

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

تاریخ نوشته اصلی: پنج‌شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۹
ویرایش انجام  شد ✔️✔️ ۱۳ آذر ۱۴۰۱
از دید وی‌یانگ:

نگاهم رو از ژان گرفتم و با لبخند به خرگوش ها دادم
میتونستم نگاه خیره ی لان‌ژان رو روی خودم حس کنم

-وی یانگ

با لبخندی که خیلی وقت بود روی صورتم نقش بسته بود به اون نگاه کردم
یشم‌درخشانم با لبخند کوچیک مخصوص خودش، نگاهش رو از من گرفت و به زمین داد

-من باید برم

بره ؟!
کجا بره ؟!

+کجا بری؟

نگاه ثابت لان‌ژان به پیش پامون
و آره
یادم اومد
اون الان رئیس تذهیب گرهای فرقه است و وظایفی داره

+الان یادم اومد...برو

لبخند زدم و دستم رو از بین دست لان‌ژان بیرون کشیدم

+برو به وظایفت برس و تا میای منم یه سر به شهر میزنم...
نگاهمو به صورتش دوختم: میگم
-هوم؟
+اگه اتفاق عجیبی افتاد، منو فراموش نکن...منم می‌خوام کمک کنم!

لان‌ژان به تایید سرتکون داد
با گشتن نگاهش توی اجزای صورتم دندان نما خندیدم،
لبخندی که با نشستن لب هاش روی پیشونیم لرزید: مراقب خودت باش!

به مفهموم باشه سر تکون دادم
مردزندگیم با تردید  روی پاشنه پاش چرخید و به سمت مخالفم گام برداشت،
اون مخالف من قدم برداشت و اینبار برعکس سری قبل، من جای اشک ریختن لبخند زدم...

الان میفهمم که تموم زندگیم وابسته به اونه
من
من هر لحظه نگرانش میشم و خب
شاید این نشونه ای از عشقیه که درونمون وجود داره:)

+لان‌ژان

اون ایستاد

+مراقب خودت باش

به سمتم چرخید و با شیطنت خندیدم و براش دست تکون دادم؛
مرد من به تایید سرتکون داد و نگاهشو ازم گرفت

🥀🥀🥀

واقعا دلم می‌خواست داخل شهر بگردم و از شراب لبخند امپراتور بخورم
شراب لبخند امپراتور منو یاد دیدار دوم خودم و لان‌ژان میندازه
اون همیشه زیبا بود
زیبا و دلربا...

"دیگه هیچوقت تنهات نمیزارم"...Wangxian...The Untamed...ادامه‌ی سریال (فصل اول)Where stories live. Discover now