جنی دیگه هیچ وقت این تیشرت مشکی رو نمیپوشید.
دیگه هیچ وقت بوی عطرش توی اتاق نمیپیچید و قبل از خواب لیسا رو نمیبوسید.
واقعیت مشت شد و توی سینه لیسا کوبیده شد.
*جنی هیچ وقت قرار نبود برگرده.*
Tragedy, Smut, Angst
جنی دیگه هیچ وقت این تیشرت مشکی رو نمیپوشید.
دیگه هیچ وقت بوی عطرش توی اتاق نمیپیچید و قبل از خواب لیسا رو نمیبوسید.
واقعیت مشت شد و توی سینه لیسا کوبیده شد.
*جنی هیچ وقت قرار نبود برگرده.*
Tragedy, Smut, Angst
فیکشن : اون دوست دخترمه
ژانر : عاشقانه؛ تاریخی؛ غمگین
روزهای آپ : دوشنبه و سه شنبه ها ساعت ۱۱ شب
کاپل : جنلیسا
خلاصه :
خانواده و اتفاقاتی که بین اعضای خانواده پادشاهی داخل قصر میوفته و عشقی که از او...