تاریکی و خون تمام دنیای من بود! یک سایه از اشتباهاتم حتی نمیذاشت نفس بکشم تا وقتی که تو.. تو پاتو توی زندگیم گذاشتی جونگکوک! تو منو درهم شکستی. بهم بگو کی بهت اجازه داد منو عاشق کنی سرباز اعزامی از یگان ضربتی؟ ••༄ نمیتونست اشکهاش رو کنترل کنه. دست زخمی ولی هنوز قشنگ فرماندش رو بالا آورد و چشمهاشو بست. روی زخمشو بوسید و بدون توجه به چشمهای گرد شدهی مرد، بوسههاشو تا بازوی عضلانیش ادامه داد و جای باند پیچی شدهی گلوله رو روی سینهی برهنهی مرد بوسید! هنوزم گریه میکرد. +اگه از دستتون میدادم... میمردم فرمانده.. لب زد و چشمهای خیس و نگرانشو باز کرد و به چشمهای فرمانده کیم داد... وقتی سکوت مرد رو دید با همون بغض خندید و دستشو زیر بینیش کشید. +به چی اینطوری خیره شدین فرمانده؟ -میخوام ببینم تا کجا میتونی گستاخانه پیش بری! +واقعا؟ واقعا میخواین بدونین؟ ••༄ ミCOUPLE: vkook, yoonmin. ミGENRE: romance,drama, angst ,war, classic, Smut.
43 parts