پشت میز شام روبه به روی من نشسته بود و بهم نگاه میکرد.. برادر دوقلوی من..اما اون برادر من نبود.. قسم میخورم که نبود..من میدونم چون..
من خودم کشتمش...
#completed
پشت میز شام روبه به روی من نشسته بود و بهم نگاه میکرد.. برادر دوقلوی من..اما اون برادر من نبود.. قسم میخورم که نبود..من میدونم چون..
من خودم کشتمش...
#completed
من درون گرداب گناهی افتادم که عشق تو رو برام ممنوع میدونست...
باید به خودم و قلبم میفهموندم که اجازه نداره تو رو بپرسته و به کسی که همسر داره، عشق بورزه.
اما اون گرداب که بوی تو رو میداد، من رو دا...