نایل با کلافگی به لیام که مست بود و میخندید نگاه کرد
لیام لیوان مشروبش رو دوباره پر کرد و سمت لبش برد بخوره که یهو اون پرت کرد سمت دیوار و لیوان خورد شد
نایل رفت لیام و از شیشه خورده ها دور کرد بطری مشروب از دستش گرفت و گفت :لیام بس کن خیلی خوردی داری چیکار میکنی آروم باش
لیام:نااااااایلر بدشششش به من و سکسه گرفته بود کلاماتو درست نمیگفت
نایل:لیام لطفا چی شده چی تو رو به این روز انداخته
لیام خواست جواب نایل و بده که حس کرد گلوش داغ شده و هرچی خورده بود داره از دهنش میریزه پائین پس پا تند کرد سریع سمت دستشویی رفت و بالا آورد
نایل نگران دنبالش رفت پشت در دستشویی مدام با نگرانی حال لیام و میپرسید
بعد از چند دقیقه نایل بی طاقت در و باز کرد و به لیام که روی کاشی سرد دستشویی نشسته بود و اشکاش از چشماش سرازیر شده بود نگاه کرد
لیام:نایل
لیام با صدای لرزون نایل و صدا کرد
نایل با عجله رفت و کنار لیام نشست
نایل:لیام چت شده؟
لیام:نایل من دوسش دارم
نایل شوکه به لیام نگاه کرد لیام که کسیو دوس نداشت،داشت؟
لیام:نایل دلم براش تنگ شده دلم برای عطر تنش تنگ شده دلم برای زین تنگ شده
نایل عصبی شده بود تعجب کرده بود خیلی هم تعجب کرده بود لیام از وقتی از زین جدا شده بود مدام به هری و اون گفته بود که ازش متنفره اون سال ها همین کارو انجام داده حالا تو مستی داره برای زین گریه میکنه میگه دوسش داره این از غیر ممکن هم غیر ممکن تره
لیام:نایل من هنوز دوستش دارم هنوز نتونستم اون خائن و فراموش کنم لعنت بهش لعنت به من
نایل:لیام تو چی داری میگی دیوونه شدی؟
لیام:آره من دیوونم دیوونه اون پسر چشم عسلی
نایل:تو الان حالت خوب نیس باید استراحت کنی زیاد خوردی داری هذیون میگی
لیام:من هنوزم عاشقشم حتی بیشتر از قبل خیلی بیشتر از قبل
یه ماه دیگه سالگرد ازدواجمونه نایلر من دلم براش تنگ شده دلم برای اون خائن تنگ شده
نایل جلو رفت و برادرش رو بغل کرد و آروم دستش رو رو کمرش تکون میداد از اینکه میدید اینجوری داره برای زین گریه میکنه عصبانی میشد به زین فوش میداد مطمئناً اگه زین همون موقع جلو چشماش بود اون تیکه پاره میکرد
لیام:چرا اون لعنتی بهم خیانت کرد؟نایل من بد بودم؟من مگه چی براش کم گذاشتم؟اون الان داره خوشحال زندگیشو میکنه و من احمق دارم براش اشک میریزم من احمقم که هنوز اون و دوست دارم
نایل:آروم باش لیام بیا بریم باید استراحت کنی زیر بغل لیام و گرفت و سمت اتاق لیام رفتن لیام هنوزم گریه میکرد
لیام:چرا دوسم نداشت؟چرا هیچوقت اشتباهش رو قبول نکرد؟چرا با اون رو تختمون خوابیده بود؟
لیام آخرش داشت داد میزد نایل اون و رو تختش گذاشت حال لیام خراب تر از اون چیزی بود که فکر میکرد
قرص خواب از کشوی بغل تخت برداشت به لیام داد
نایل:لیام اینو بخور
لیام:من زین و میخام
نایل:اینو و بخور زین هم برات میارم
الان سر و کله زدن با لیام مست آخرین چیزی بود که نایل میخواست
لیام با چشمای مظلوم و خیسش یه نگاه به نایل یه نگاه به قرص کرد سرشو تکون داد قرص و از نایل گرفت و بدون آب خورد
نایل لیام رو رو تخت هول داد و پتو رو روش کشید
موهای بهم ریخته و خیس از عرقش رو از رو پیشونیش کنار زد و نوازشش کرد
چشمای لیام آروم آروم بسته شد تا آخرین لحظه که خوابش ببره اسم زین و زیرلب تکرار میکرد
نایل وقتی مطمئن شد لیام خوابه از اتاق بیرون اومد و خودش رو رو کاناپه پرت چیزایی که شنیده بود رو باور نمیکرد حس میکرد توهم زده باورش نمیشد لیام هنوز زین و دوس داره باورش سخته واقعا سخته اگه نایل این و به یکی بگه حتما فکر میکنن جوک گفته با رفتارای لیام همه فکر میکنن ازش متنفره درحالی که هنوزم دیوانه وار عاشقشه
نایل از زین عصبی بود دلیل این که لیام به این حال افتاده بود زین بود دلیل این که اون از شان جدا شده بود زین بود دلیل اینکه بین لویی و هری مشکل به وجود اومده بود فقط فقط زین بود
زین زین زین موجود نحسی به نام زین که زندگی همه رو خراب کرد حتی خانوادشو......
Zayn pov:
بعد از خوردن قرص آروم روی تخت دراز کشیدم حس میکردم رو قلبم یه وزنه چند کیلویی گذاشتن ضعف کرده بودم احساس خستگی زیادی میکردم اون قدر خسته بودم که میخواستم سال ها بخوابم ولی حالت تهوعی که داشتم مانع بسته شدن چشمام شد به سرعت از رو تخت بلند شدم که سرم گیج رفت دستم و رو دیوار گرفتم که روی زمین نیوفتم کشون کشون به کمک دیوار سمت دستشویی رفتم و رو زمین افتادم نمیدونم چند دقیقه بی حرکت رو زمین افتاده بودم و با نگام داشتم سقف و سوراخ میکردم که یکم بهتر شدم از جام بلند شدم دست و پام میلرزید خودم و به تخت رسوندم و چشمام و بستم خوابم برد....
با پرت شدنم به پایین تخت از خواب پریدم
تند تند نفس های کوتاه میکشیدم نمیتونستم درست نفس بکشم نمیدونم چم شده بود انگار یه دست نامرئی دستشو رو گلوم گذاشته بود و نفس کشیدن رو برام سخت کرده بود
وقتی به کابوس وحشتناکی که دیدم فکر کردم موهای تنم سیخ شد
از جام بلند شدم و سمت دستشویی رفتم صورتم رو شستم به تصویر خودم تو آینه نگاه کردم
دستی تو موهام کشیدم اونارو از رو صورتم کنار زدم و هولشون دادم عقب موهام بلند شده بود و جدی جدی داشت یه دست سفید میشد باید یه فکری براش میکردم
شیر آب و بستم از اتاق اومدم بیرون اون کابوسی که دیده بودم بد بود خیلی هم بد بود ولی مامانم هم تو خوابم دیدم دلم برای مامانم تنگ شده بود خیلی هم تنگ شده بود ازش ممنونم که تو خوابم اومده بود من واقعا دلتنگش بودم اولین بار بود که از کابوسی که دیده بودم راضی بودم
از پله ها اومدم پائین و تا خواستم رو کاناپه بشینم صدای زنگ در بلند شد این صدا آزارم میداد وقتی لیام پشت در نباشه بعد از کلی معطلی در و باز کردم شان با اخم پشت در منتظر بود
شان:دیر تر باز میکردی
موقعه رد شدن تنه محکمی بهم زد و رفت تو
چند قدم تلو تلو خوردم خودمو با کمک دیوار گرفتم هنوزم احساس خستگی میکردم
دستی بازوم رو گرفت
شان:زین تو مستی؟
+نه مست نیستم
شان:حالت خوبه؟
+نه نمیدونم
شان بازوم و گرفت رو مبل منو نشوند
بشین اینجا حتما باز غدا نخوردی نه؟ضعف کردی حتما ، چی میخوری برات سفارش بدم؟
+چیزبرگر
شان:باشه
شان گوشیش رو از جیبش دراورد زنگ زد و سفارش داد
وقتی تلفنش تموم شد کنار زین نشست ک گفت:لویی و هری دعوا کردن
+برای چی؟
شان:وقتی تو حیاط داشتیم آب بازی میکردیم یکی فیلم گرفته و پخشش کرده و خب میتونی حدس بزنی عکس العمل اونا چی بود
+اوه شت؛ اینا همش تقصیر منه
شان:نه تقصیر تو نیست
+هست شان با حرف تو چیزی عوض نمیشه
شان:تقصیر تو نیست تو بی گناهی این و تو مغزت فرو کن هیچی تقصیر تو نیست عذاب وجدان الکی نداشته باش
+خب لویی کجاست؟
شان:خونش
+چرا اون و تنها گذاشتی؟
شان:من پیشش بودم وقتی خوابش برد اومدم پیشه تو خواستم باهات حرف بزنم
+میشنوم فقط سریع بگو
شان: خب فردا پاشو بیا استودیو من یه آهنگ ضبط کنیم برای نمونه کار بعد باید با یه مدیر برنامه قرارداد ببندی اجباری نیس ولی خب خیلی بهت کمک میکنه تا کارات رو زودتر پیش ببری من چند نفرو میشناسم بهت معرفی میکنم مدیر برنامت میتونه بهت یه کمپانی برای قرارداد بستن معرفی کنه اگه هم نکرد بازم من یه نفرو میشناسم بعد باید با یه اسپانسر و اینا قرارداد ببندی خیلی کار داریم راستی میدونم تو اون دفترت کلی متن آهنگ نوشتی یکیش رو فردا بیار اگه هم نیاوردی اشکال نداره یکاریش میکنیم
+باشه میام یکی از آهنگام هم میارم
شان:باشه منتظرم
شان به ساعتش نگاه کرد سرشو تکون داد و گفت:زین من برم پیش لو تو خونه بمون حالت زیاد خوب نیس غذات الان میاد حتما بخورش رنگت پریده
+باشه باشه حواست به لویی باشه
شان پاشد و از زین خدافظی کرد و رفت
چند دقیقه بعد زنگ در به صدا دراومد در و باز کردم سفارشم رو آورده بودن حساب کردم و دوباره رو مبل نشستم
همونطور که چیزبرگرم رو میخوردم بازم تو فکرام غرق شده بودم
فکرم درگیر بود درگیر لویی من باعث شده بود بین اون هری فاصله بیافته خودمم باید درستش میکردم اونا خیلی عاشق همن من خیلی زحمت کشیدم تا اونا بهم برسن نمیتونم به همین سادگی ببینم که رابطشون داره داغون میشه
موهام و با دستم پشت گوشم قرار دادم
باید یه فکری برای موهام میکردم فردا قبل از رفتن به استودیو باید میرفتم آرایشگاه
چیز برگرم رو که تموم کردم رفتم اتاقم از بین آهنگایی که نوشته بودم دنبال یه آهنگ قشنگ میگشتم بعد از جستجوی فروان تصمیم گرفتم آهنگ پیلوتاک رو فردا ببرم این آهنگ فوق العاده بود
(این یه تیکه معنی آهنگ پیلوتاک هست میخواین نخونین تصمیم با خودتون؛) )
PillowTalk
Climb on board
روی تخته بالا میریم
We'll go slow and high tempo
آروم و سریع پیش میریم .
( برای قشنگ شدن متن از تضاد استفاده کرده )
Light and dark
توی روشنایی و تاریکی
Hold me hard and mellow
من رو محکم و آروم در آغوش بگیر
I'm seeing the pain, seeing the pleasure
من درد رو دیده ام، من لذت رو هم دیده ام
Nobody but you, body but me
هیچ کی مثل تو ، هیچ کی مثل من
Body but us, bodies together
هیچکی مثل ما، کنار همدیگه ایم
(هیچکسی مثل من و تو نمیتونن تو تاریکی و
روشنایی توی درد و لذت کنار همدیگه باشن)
I love to hold you close, tonight and always
دوست دارم تو رو نزدیک خودم نگه دارم (آغوش بگیرم)، امشب و برای همیشه
I love to wake up next to you
دوست دارم که پیش تو از خواب بیدار بشم
I love to hold you close, tonight and always
دوست دارم تو رو نزدیک خودم نگه دارم، امشب و برای همیشه
I love to wake up next to you
دوست دارم که پیش تو از خواب بیدار بشم
So we'll piss off the neighbors
پس ما پدر همسایه ها رو در میاریم
(منظورش اینه که اینقدر مسخره بازی و شلوغ بازی
در میارن که صدای همسایه ها در میاد البته می تونه
منظور خاکبرسری هم داشته باشه در کل piss off
یعنی اعصاب کسی رو خورد کردن و عصبی کردن)
In the place that feels the tears
توی جایی (خونه شون) که احساس خوشی میکنیم
The place to lose your fears
توی جایی که ترس هات رو از بین میبری
Yeah, reckless behavior
آره رفتارهای بی پروا
A place that is so pure, so dirty and raw
یه جایی که خیلی خالص هست، خیلی شلخته و خام
In the bed all day, bed all day, bed all day
تمام روز توی تخت، تمام روز توی تخت، تمام روز توی تخت
F**qing you and fighting on
باهات میخوابم و میجنگم
It's our paradise and it's our war zone
این بهشت ماست و این میدان جنگ ماست
It's our paradise and it's our war zone
این بهشت ماست و این میدان جنگ ماست
Pillow talk
صحبت های در گوشی
My enemy, my ally
دشمن من، و متحد من
Prisoners
دو زندانی
Then we're free, it's a thin line
پس ما آزادیم، این یه خط نازک هست
I'm seeing the pain, seeing the pleasure
من درد رو دیده ام، من لذت رو هم دیده ام
Nobody but you, body but me
هیچ کی مثل تو ، هیچ کی مثل من
Body but us, bodies together
هیچکی مثل ما، کنار همدیگه ایم
(هیچکسی مثل من و تو نمیتونن تو تاریکی و
روشنایی توی درد و لذت کنار همدیگه باشن)
I love to hold you close, tonight and always
دوست دارم تو رو نزدیک خودم نگه دارم (آغوش بگیرم)، امشب و برای همیشه
I love to wake up next to you
دوست دارم که پیش تو از خواب بیدار بشم
I love to hold you close, tonight and always
دوست دارم تو رو نزدیک خودم نگه دارم، امشب و برای همیشه
I love to wake up next to you
دوست دارم که پیش تو از خواب بیدار بشم
تکرار کورس
Paradise, paradise, paradise, paradise
بهشت، بهشت، بهشت، بهشت
War zone, war zone, war zone, war zone
میدان جنگ، میدان جنگ، میدان جنگ، میدان جنگ
(منظورش اینه که دوست داره همیشه کنار اون از خواب بیدار بشه
چه تو سختی چه توی خوشی چه تو بهشت چه تو میدون جنگ)
Paradise, paradise, paradise, paradise
بهشت، بهشت، بهشت، بهشت
War zone, war zone, war zone, war zone
میدان جنگ، میدان جنگ، میدان جنگ، میدان جنگ
تامام^^
بعد از این که چند بار دیگه متن آهنگ و زیر لب زمزمه کردم خودم رو تخت پرت کردم احساس خستگی میکردم همیشه احساس خستگی میکردم یه خستگی تموم نشدنی انقدر به سقف نگاه کردم که کم کم خوابم برد.....
صدای زنگ ساعت اذیتم میکرد بعد از کلی کلنجار رفتن با کلافگی از جام بلند شدم سخت ترین قسمتش همینجاست
از جام بلند شدم و به تختم نگاه کردم گفتم:
تخت عزیزم متاسفم مجبورم برای چند ساعت ترکت کنم قول میدم زود برگردم پیشت
رفتم دستشویی کارمو انجام دادم اومدم بیرون
امروز یه روز تازه بود لبخندی زدم و رفتم تو آشپزخونه تا برای صبحونه یه چیزی آماده کنم بخورم
بعد از یکم فکر کردن تصمیم گرفتم تست پنیری درست کنم یادمه قبلا برای لیام درست میکردم
نون تست تو تستر گذاشتم و منتظر شدم و متن پیلوتاک رو زیرلب میخوندم
سینی فر رو از فر دراوردم کاغذ روغنی رو روش گذاشتم
تست های برشته شده رو از رو تستر برداشتم بهش کره مالیدم رو سینی گذاشتم روش پنیر چدار ریختم و گذاشتم تو فر
بعد از چند دقیقه از فر دراوردم و شروع کردم به خوردنش
بغض کهنه تو گلوم سر باز کرده بود لیام همیشه از تستایی که درست میکردم تعریف میکرد سعی کردم بغضم و با اون تست قورت بدم نمیشد آخرشم یه قطره اشک از چشمام سرازیر شد که زود پاکش کردم از جام بلند شدم و رفتم اتاقم که لباسم رو
عوض کنم
.
.
.
.
.
.
تاداااااااااااا
سلامممم قوقولاااا^^
براتون قاقالیلی آوردم😆😂
خب بالاخره لیام وارد میشود این پارت مهم بود
.خب نطرتون چیه؟
این پارت چطور بود؟
خب یه چیز دیگه باز فکرمو مشغول کرده میخواستم بگم
کلن من زیاد فکر میکنم 😂
راستش خیلی وقته ایده یه فف دیگه به ذهنم اومده یه فف جدید و تخیلی خودم ک ندیدم کسی تو این سبک نوشته باشه موضوعش واقعا جدیده هرکاری کردم نتونستم بیخیالش شم
میخواستم بزارم وقتی این فف تموم شد اون و بنویسم ولی گفتم شاید تا اون موقع ایده اش به ذهن کسی برسه پس احتمالا مینویسمش
پس من و فالو کنید فف جدید آپ شد ازم حمایت کنید خب:(؟
بوک و به دوستاتون معرفی کنید
دوستتون دارم❤