🍷Vampire

By jiho85

55K 7.2K 1.3K

🍷 فن فیک خون اشام🍷 🕯اسم داستان:Vampire 🕯ژانرها: رمنس/تخیلی/اسمات/فانتزی/ 🕯رده سنی:+۱۸ 🕯️ وضعیت آپ: نامع... More

part 1
part 2
part 3
part4
part 5
part6
part 7
part 8
part 9
Part 10
part 11
part 12
part 13
Part 14
part 15
part 16
part 17
part 18
part 19
part 20
part 21
part 22
part 23
part 24
part 25
part26
part 27
part 28
part 29
part 30
part 31
part 32
33معرفی ^°^33

part 34

1.1K 114 32
By jiho85

آنچه گذشت...
با پاش ضربه ای به سنگ جلوی پاش زد و به قل
خوردن و دور شدنش خیره شد
"بزار یبار دیگه هر چی رو که گفتی رو تکرار کنم"
پیرمرد که متوجه شد بود ممکنه پسر حرفاش رو باور نکنه اما چاره دیگه ای نداشت وقتی قرار بود توی  دره مرگ بمیره ...

"میخوای جمع بندی نهایی کنی؟"
کوک شونه ای بالا انداخت و برای بار هزارم کتش رو توی تنش درست کرد
" تو سه ساعته داری یه بند حرف میزنی"
یکم مکث کرد انگار که دنبال کلمات بود حرفایی که شنیده بود باعث شده ذهنش به کلی بهم بریزه لباش رو با زبونش تر کرد و زمزمه کنان گفت
" داری میگی هر چیزی که راجب دره مرگ وجود داشت،جاودانه شدن،تبیدیل شدن به یه رده بالا یه دروغ محضه؟"

سونگ خنده ای کرد که  توی عمق اون تنها درد و غم بود
" توی دوره من تنها راه جاودانه شدن و علاوه بر اون پذیرفته شدن به عنوان خون اشام وارد شدن به دره مرگ بود،همسر من مادر جیهو  نفرین سیاه شده بود نیاز به جاودانه شدن داشت تمام انگیزه من برای رسیدن به مرحله اخر دره مرگ اون بود اما حالا"
مرد پیر مکث کرد بغض بزرگی توی گلوش گیر کرده بود و همین مانع میشد تا جملش رو کامل کنه،از کوک رو برگردوند تا اشک هایی که ناخداگاه روی صورتش ریخته بودن رو پاک بکنه

دقایقی به سکوت گذشت و اینبار هم مثل دفعه قبل کوک سکوت رو شکست
" چشمه مرلحه اخر جاودانگی میاره در حالی که ما تمام عمر فکر میکردیم جاودانه ایم"

سونگ که نسبت به چند دقیقه پیش اروم تر بود با صدای خش داری گفت
" ببین پسر جون خون اشام ها هیچ وقت جاودان نبودن تنها چیزی که باعث میشه همه اینطور فکر کنن ،ما مثل انسان ها ضعیف نیستیم با یه مریضی از پا درنمیایم یا نمیمیریم سرعتمون به شدت زیاده و حواس قوی ای داریم،میتونیم قلبمون رو از بدنمون در بیاریم و بدون اون زندگی کنیم، اما این دلیل نمیشه که جاودانه باشیم،چون اگه یکی قلب ما رو با جادو از بدنمون خارج کنه و اون له لورده کنه ما دیگه زنده نیستیم"
" کاملا منطقی میاد،به محض اینکه به راس کار رسیدی یه مراسم من دراوردی درست کردی تا مثلا با اون خون اشام ها جاودانه بشن اما هیچ چیز تغییر نمیکرد اونا فکر میکردن عمر ابدی دارن و همین بهشون جرئت و قودرت کافی برای ادامه زندگی رو میداد"
" اره اینطور لازم نبود بازخواست بشم که چرا همسر خودم رو جاودانه کردم اما بقیه رو نه"

کوک  لبخند  تمسخر امیزی زد و گفت
" اره اما هیچ وقت موفق نشدی از اب چشمه بهش بخورونی"
پیرمرد لبخند غمگینی زد و سرش رو پایین انداخت
"اون موقع جیهو رو باردار بود این کار به بچه اسیب میزد"
کوک شونه ای بالا انداخت و با پاش ضربه ای به سنگ ریزه زد و گفت
" مهر مادری چیز عجیبه از جون خودش گذشت و گذاشت دخترش زندگی کنه، راجب خون اشام های رده بالا چه توضیحی داری اقای لی سونگ؟؟؟"
سونگ پوفی کشید و از جاش بلند شد  خاکی که روی کتش نشسته بود رو با دست پاک کرد و گفت
" یه محفل برای پوشوندن گند کاری ها برای خفه کردن جدت اون قدرت برتر محصوب میشد هر چند هیچ وقت قدرت رو نخواست اما همین که پیش  بینی شد از نوادگانش کسی متولد میشه که همه ماورا رو زیر سلطه میگیره،من همه رو قانع کردم که باید خاندان جئون نابود بشن البته لیا توی همه این تصمیمات دخالت داشت"
کوک نیشخندی زد و دستش رو توی جیب کتش فرو کرد

----------------

خنده تلخی کرد و سرش رو به صندلی تکیه داد،اون روزی پرنس بود و میخواست پادشاه بشه و به نظر میاد از همون موقع که تصمیم گرفت با یونگی ازدواج کنه بدبختی هاش شروع شد و شاید حماقت کرد وقتی خواست دوباره یونگی رو برای خودش بکنه

کنار کشیدن چیزی بود که جیمین همیشه دیر متوجه اون میشد،اون همیشه دیر کنار میکشید دقیقا زمانی که همه چیز خراب شد
توی انباری نمور  زندانی شدن اونم توی ناکجا اباد باعث شده بود به خیلی چیزها فکر کنه
خونی که توی دهنش جمع شده بود رو تف کرد و زیر لب شروع کرد به خوندن اهنگی که از ادم ها اون رو یاد گرفته بود

I could be a better boyfriend than him
من میتونم دوست پسر بهتری از اون باشم

I could do the shit that he never did
میتونم کارایی رو انجام بدم که اون هیچ وقت انجام نداده

Up all night, I won′t quit
تمام شب بیدار نخواهم ماند

Thinking I′m gonna steal you from him
به این فکر می‌کنم که تو رو از اون می‌دزدم

I could be such a gentleman
میتونم یه جنتلمن باشم

Plus all my clothes would fit
به علاوه همه لباس هام مناسبه

I could be a better boyfriend
من میتونم دوست پسر بهتری باشم

I don’t need to tell you twice
نیاز نیست دو بار بهت بگم

All the ways he can′t suffice
تمام راه هایی که اون نمی تونه کفایت کنه

If I could give you some advice
اگر میتونستم بهت نظرمو بگم

I would leave with me tonight
امشب با من از اینجا میرفتم

The universe must have divined this, mmm, mmm
کائنات باید اینو پیشبینی کرده باشن

I could be a better boyfriend than him
من میتونم دوست پسر بهتری از اون باشم

I could do the shit that he never did
میتونم کارایی رو انجام بدم که اون هیچ وقت انجام نداده

Up all night, I won’t quit
تمام شب بیدارم، ترکت نمیکنم

Thinking I′m gonna steal you from him
فکر می‌کنم که تو رو از او می‌دزدم

I could be such a gentleman
میتونم یه جنتلمن باشم

Plus all my clothes would fit
به علاوه همه لباس هام مناسبه

I could be a better boyfriend than him
من میتونم دوست پسر بهتری از اون باشم

I never would have left you alone
هرگز تنهات نمیذاشتم

Here on your own glued to your phone
در اینجا به تنهایی به تلفن خود چسبیدی

Never would have left you alone
نباید هرگز تنهات میذاشت

For someone else to take you home
برای اینکه یکی دیگه ببرت به خونش

I could be a better boyfriend than him
من میتونم دوست پسر بهتری از اون باشم

I could do the shit that he never did
میتونم کارایی رو انجام بدم که اون هیچ وقت انجام نداده

Up all night, I won’t quit
تمام شب بیدارم، ترکت نمیکنم

I′m gonna steal you from him
من تو رو از اون می‌دزدم

I could be such a gentleman
میتونم یه جنتلمن باشم

Plus you know my clothes would fit
به علاوه همه لباسام مناسبه

I could be a better boyfriend than him
من میتونم دوست پسر بهتری از اون باشم

I could do the shit that he never did
میتونم کارایی رو انجام بدم که اون هیچ وقت انجام نداده

با شنیدن صدای تشویق پوزخندی زد و کارلوس نگاه کرد که با تکیه دادن به ستون در حال کف زدن برای اونه پس با تمسخر و صدایی که به خاطر سوزش گلوش توی افتاده ترین حالت ممکن بود گفت
"زندان بان امد به زندانی سر بزنه"

کارلوس خنده بلندی کرد و تکیش رو از ستون برداشت هر قدمی که به سمت جیمین برمیداشت یه دقیقه میگذشت
"خیلی کندی کارلوس حلزون از تو تند تره"
کارلوس نیسخندی زد و دستاش رو توی جیب رسمی کتش فرو کرد
" تو برای مردن خیلی عجله داری؟"

جیمین چماشو بهم فشورد و برای بار هزارم اب دهنش رو که با خون مخلوط شده بود تف کرد و اروم گفت
" اگه میخوای منو بکشی خیلی  همون موقع که داشتم راز یونگی رو میگفتم انجامش میدادی"
کارلوس اینبار چیزی نگفت

چون حق با جیمین بود اون از طرف یوکی دستور گرفته بود تا لیا رو بکشه و جیمین رو از دید عموم پنهان کنه البته اگه دست خودش بود هر دو رو به وحشیانه حالت میکشت و جنازهاشونم توی دره مرگ میسوزوند تا هیچکس متوجه نشه اون به قتل رسیدن

-----------------------

با گیج رفتن سرش هقی از روی ناتوانی زد و برای اینکه نیوفته به دست یوکی چنگ زد،عادت کردن به بدن خودش بعد از این همه اوارگی خیلی سخت بود از طرفی مارک شدن توسط شیطان و تبدیل شدن توی این شرایط بهم ریخته باعث شده بود احساس کنه رو به مرگه....

یوکی بدن بی جون همسرش رو از پشت به اغوش کشید و اجازه داد دختر بهش تکیه کنه ،شاید زیاده روی کرده بود نباید دختر رو مارک میکرد باید اول اجازه میداد به بدنش عادت کنه ولی حالا اهمیت نداشت جیهو همسرش شده بود و تنها چیزی که براش مهم بود  فقط همین بود

بوسه ای روی گردن دختر گذاشت و اروم در گوشش پچ زد
" عزیزم خوبی؟"
سوال مسخره ای بود از اون سوالا که باعث میشد جیهو جوش بیاره و تا خودش صبح به یوکی فوش بده اما تنها واکنشی که از دختر دریافت کرد یه نه بی جون اما واضح بود
اهی کشید و تو یک حرکت سریع دختر رو براید استایل بغل کرد و به سمت تخت قدم برداشت

-----------------------------

فنجون خون رو به سمت پسر گرفت و بدون هیچ حرفی و فقط با اشاره چشماش به پسر فهموند که چه بخواد چه نخواد باید از اون فنجون خون بنوشه، پسر هم بدون هیچ لجبازی فنجون رو از دست پدرش گرفت و یک نفس سر کشید

ذهنش انقدر درگیر کوک بود که حواسش به غذاش واطرافیانش نبود توی چادی که نزدیک جایگاه(جایگاه نشستن افراد) برای استراحت زده بودن نشسته بود روی یه صندلی چوبی که مشخصا برای اون وقت زیادی صرف کرده بودن
" تهیونگ دهنت رو باز کن تو باید یکم غذا بخوری"
جین با بدخلقی گفت و  تیکه گوشتی  به چنگال کشیده بود رو به دهن تهیونگ نزدیک کرد

،تهیونگ چشم چرخوند و با ارامش فیکی گفت
" من خوبم اپا فقط این مرحله زیادی طول کشیده و من نگران کوکم"
جین اهی کشید و چنگال رو به بشقاب برگردوند و بشقاب رو، روی میز گذاشت حق با تهیونگ بود مرحله دوم معروف به جنگل توهم جزو زمان بر ترین مرحله ها بود چون معمولا بیشتر از یک روز طول میکشید اما حالا تقریبا دو روز نصفی بود اما هیچ کدوم از شرکت کنندگان تا به حال موفق به رد کردن مرحله نشده بودن و همین بود که تهیونگ رو نگران میکرد
" باور کن ما همه نگران اونیم عزیزم اما با غذا نخوردن و حرف نزدن چیزی حل نمیشه مثل بچه ها رفتار نکن تهیونگ"

تهیونگ اهی کشید و از جاش بلند شد وخطاب به جین گفت
" من بچه نیستم قرن ها عمر کردم و میدونم چی خوبه چی بد، ذهن من درگیره من بی وقفه به کوک فکر میکنم برای همین حرف نمیزنم و کم غذا نمیخورم"

--------------------------------

اه بلندی کشید و برای اینکه دوباره فریاد نکشه لیوان اب روی میز رو برداشت و یک نفس سر کشید،نبودن دختر کوچیکتر کلافش کرده بود

فشاری که روی شونه هاش سنگینی میکرد باعث میشد غذاش کم بشه ، شبش با روزش شروع بشه و زندگیش از بیخ و بن بهم بریزه وعضیت افتضاحی که از گم شدن جیهو شروع شد و حالا توی مسابقه مرگ ادامه پیدا خواهد کرد

آهی عمیق کشید و از توی بشقاب سیب زمینی سرخ شده رو برداشت و توی دهنش گذاشت

باید غذا می‌خورد، خودش متوجه این بود ظرف غذاش رو برداشت و آبش رو سر کشید

میکا چشم غره ای به یورونگ رفت و لبش رو با دستمال کاغذی پاک کرد همین پنج دقیقه پیش یورونگ سرش فریاد زد
میکا  شرایط رو درک میکرد اما به یادش می‌ موند تا بعدا سر همین با یورونگ قهر کنه تا نشون بده که چقدر عصبی و ناراحته

-----------

هلو گایزززز جیهو صحبت میکنه 🤗
حالتون چطوره خوشملا؟😀

⭕⚠️گایز یه سوال مهم دارم و دلم میخواد اگر این فیک براتون مهمه بهش جواب بدین من میخواستم امشب پارت دوم معرفی رو‌ آپ کنم اما گفتم شاید شما دوست داشته باشین به جز  اینکه راجب خون آشام ها حرف بزنم راجب جادوگر ها گرگینه ها یا پری ها هم صحبت کنم پس اگر دوست دارین بهم یه تایید بدین تا راجب موضوعات ماورایی دیگه هم حرف بزنم و بعد پارت معرفی رو آپ کنم⚠️⭕

ممنونم از اینکه برای ومپایر وقت میذارین 💛🥺
☆☟︎︎︎=☜︎︎︎★

Continue Reading

You'll Also Like

63K 8.4K 50
~عشق خونین~ جونگ کوک بچه یتیمه ( نه اینکه چون یتیمه مظلوم باشه نه اصلا چون لقبش استاد ریدن به بقیس) و گیر یه خون‌آشام به اسم کیم تهیونگ میوفته ** ؟ :...
4.4K 998 31
کوبش ماهیچه ای خیس در بند زندانی با میله هایی به رنگ سفید که تنگ و باز میشد و آهنگی از زندگی و بخاری از تازگی ساتع میکرد گوشت ، پوست ، گرما ، خون...
111K 15.5K 34
Genre : Romance ❄ Vampire ❄ Smut ❄ and .... Cap :Vkook ❄ Up: Unknown❄ By Amador❄️ ❄همیشه بین دوگروه گرگینه ها و ساحره ها دشمنی بوده و هست.البته حضور...
55K 7.2K 34
🍷 فن فیک خون اشام🍷 🕯اسم داستان:Vampire 🕯ژانرها: رمنس/تخیلی/اسمات/فانتزی/ 🕯رده سنی:+۱۸ 🕯️ وضعیت آپ: نامعلوم 🕯نویسنده: جیهو 🕯کاپل ها: تهکوک/سپ...