ANCHOR

By fanfic_shyrn

6.6K 1.3K 911

||برگشت‌ خرابکار فراری و دردسرهای بعدش به بیکن هیلز تمام شهر رو وتمام زندگی‌استلینسکی‌جوان رو بهم میریزه|| ... More

🎃part1🎃
🎃part2🎃
🎃part3🎃
🎃part4🎃
🎃part5🎃
🎃part6🎃
🎃part7🎃
🎃part8🎃
🎃part9🎃
🎃part10🎃
🎃part11🎃
🎃part12🎃
🎃part13🎃
🎃part14🎃
🎃part15🎃
🎃part16🎃
🎃part17🎃
🎃part18🎃
🎃part19🎃
🎃part20🎃
🎃part21🎃
🎃part22🎃
🎃part23🎃
🎃part24🎃
🎃part25🎃
🎃part26🎃
🎃part27🎃
🎃part28🎃
🎃part29🎃

معرفی شخصیت‌ها

528 62 23
By fanfic_shyrn

▪︎درک هیل
_من دربرابر  ادم‌هایی که من رو قاتل خانوادم خوندن نمیتونستم کاری کنم..اما گلوی کسی که برای آدم های مهم زندگیم تهدید باشن رو پاره میکنم..با دندونام.

▪︎استایلز استلینسکی
_خوب گوش کن. برای نجات جون اون حاضرم هرکاری که‌نهایت حماقت وخطره رو انجام بدم حتی‌اگر همکاری با شرورترین موجودی باشه که تاحالا توی زندگیم دیدم.

▪︎نیکلاوس مایکلسون
_موهبتی که داری توی اتصاله. به همنوعان خودت متصل شو تا قدرت واقعی چیزی که داری رو ببینی. میخوام بهت نشون بدم که ما واقعا چی هستیم.

▪︎آیزاک هیل
_من هیچ وقت توی‌عمارت هیل‌زندگی ‌نکردم‌. من توی اون خانواده بزرگ نشدم ولی من پسر خانواده هیلم. من هنوزم‌ یک هیلم.

▪︎دیمن سالواتوره
_یک نقشه احمقانه به آدم‌های احمق احتیاج داره. نمیدونم گرگینه تو ارزشش رو داره یانه ولی برای کشتن اون بدریخت، میشم یه احمق مثل شماها.

▪︎لیام دامبار
_درسته که من یک گرگینه بدون گله‌ام ولی به این معنی نیست که نمیتونم سرت رو ازبدنت جدا کنم. پس‌ از سرراهم برو کنار.

▪︎تئودور بنت
_هی بچه خوشگل! من اینجام که از‌ساحره گله‌م محافظت کنم. کاری که شما احمق‌ها انجام دادین همه موجودات سوپرنچرال رو توی خطرانداخته.

●خب این هم از شخصیت‌های اصلی
با نقل‌قولی هم که آوردم میتونین یه چیزایی از نقششون‌ و شخصیتشون بفهمین.
برای کنارهم بودن دیمن و کلاوس با نقش‌های تین ولف هم ذوق فراواان دارم.
همین دیگه..
چندروز دیگه هم پارت اول آپ میشه..
=))

Continue Reading

You'll Also Like

38.6K 8.6K 40
*محدود به سرنوشت* برشی از فیک: فشار دست جونگکوک رو روی دستش احساس کرد. جرات نداشت مستقیما بهش نگاه کنه اما رایحه آرامش‌بخش آلفا باعث کاهش شدت ضربان ق...
269K 41.6K 97
•| تو مال منی |• ▪︎namjin دستش رو کنار صورتش گذاشت و گونش رو نوازش کرد ... اما با چیزی که گفت دستش روی گونش خشک شد پسر کوچیک تر آروم و با سرد ترین...
8.6K 1.4K 17
جونگ‌کوک امگای جوانی بود که هیچ کس رو نداشت، اما یک روز خیلی اتفاقی عملاً تبدیل به شوگر بیبی و جفت حقیقی آلفای ثروتمندی شد که همه چیز رو به پاش می‌ری...
4K 939 41
سعی کرد با وجود اون هق هق ها و سکسکه ها باز هم شروع به حرف زدن کنه: متاسفم... من نمی خواستم... نمی خواستم نابودت کنم. نمی خواستم بشکنمت. هیچ وقت هیچ...