Our Destiny (L.S)

By Fff_Writer

1.1M 127K 172K

"من اسمش رو گذاشتم.... . . . سرنوشتِ ما..." More

Start
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
Question
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
Question (2)
33
34
35
36
37
38
39
40
Number 1
41
42
43
44
I Want to Know You
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
TALK
59
60
Important
61
62
63
64
65
66
67
68
69
70
71
72
73
74
75
76
77
78
79
80
81
82
83
84
85
86
87
88
89
90
91
92
New ff
93
94
95
96
97
98
99
100 (part 1)
100 (Last Part)
Good Bye , Our Destiny
Exile

Hello, again

1.8K 320 356
By Fff_Writer

هِی (: 🖐🏻

خب صادقانه، من هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم یه روز بازم این‌جا باشم، اما امروز دوباره هستم، همین‌جام... پیش‌تون.

یه‌مدتی بود که خیلی احساس دلتنگی می‌کردم و دوست داشتم که بتونم این‌جا باشم، همه‌اش احساس دلتنگی داشتم و یه‌جور بدهکاری به واتپد و بچه‌هاش که همیشه واسه‌ام خیلی ارزش داشتن و بهترین روزای نوجوونی‌مو باهاشون گذرونده بودم.

حالا اگه بدونید من با چه مصیبتی تونستم وارد اکانتم بشم. مدت زیادی گذشته بود... من پسوردم رو فراموش کرده بودم، پسورد جیمیلی که باهاش توو واتپد، اکانت ساخته بودم رو هم فراموش کرده بودم، خطی که باهاش جیمیل ساخته بودم که چون به نام نبود، یه‌مدتی بود که ازش خبر نداشتم. اما اون‌قدر دلتنگ‌‌تون بودم که هرجور امکان داشت خودم‌ رو به همین‌جایی که الان هستم، رسوندم تا این متن رو واسه‌تون بنویسم.

خیلی‌هاتون ازم خواسته بودید "if you only knew" رو ادامه بدم که باید بگم متأسفانه امکان‌پذیر نیست.

چون ۱) تعریف از خود نباشه، اما من قلمم توو این مدت اون‌قدر تغییر کرده که نوشته‌های قبلیم، برام خنده‌دار شدن و اگه بخوام از این‌جا ادامه بدم، اصلاً باهم جور در نمی‌آن.

۲) سه سال گذشته... دقیق یادم نمی‌آد می‌خواستم با شخصیت‌هاش چی‌کار کنم و همین‌طور این‌ رو هم بگم که من با اجازه‌تون، ایده‌ی کُلی‌شو واسه رمانم که الان در حال تایپه، به کار بردم (:

برا همینم، ادامه‌ی این ف‌ف امکان‌پذیر نمی‌تونه که باشه.

اما...
اما...
اما...

من یه ایده‌ی جدید دارم که احساس می‌کنم‌ باهاش می‌تونم بدهکاری‌مو باهاتون صاف کنم.

ایده‌ای که نزدیک به واقعیته...‌ و یه‌جورایی، الهام‌‌گر‌فته از بعضی از اتفاق‌های واقعی بعد از اینه که پسرا تصمیم گرفتن به استراحت "۱۸ ماهه" برن (:

اما خب همه‌جاش قرار نیست حقیقت داشته باشه و جنبه‌ی داستانی هم داره که خیلی جذاب‌ترش کنه.

من درباره‌ی همین‌الان صحبت نمی‌کنم. چون به‌شدت سرم شلوغه... چند ماه دیگه که تایپ رمانم رو به یه نقطه‌ی مشخص رسوندم و سرم خلوت‌تر شد، اگه بخوام همچین ف‌فی رو بنویسم و تا آخر هم ادامه‌اش بدم، شماها پایه‌اید یا نه؟ (:

از اون ف‌ف‌های غیرقابل پیش‌بینی، یه‌چیزی که مطمئنم خوش‌تون می‌آد ازش. به دوستان‌تون‌ هم اطلاع بدید که اگه خواستن، این پست رو ببینن و نظرشون‌ رو بدن.

سؤالی داشتید، بپرسید. من حتماً جواب می‌دم.

خب حالا، شماها بگید، من بمونم یا برم؟ (:

Continue Reading

You'll Also Like

721K 44.3K 109
Kira Kokoa was a completely normal girl... At least that's what she wants you to believe. A brilliant mind-reader that's been masquerading as quirkle...
15M 458K 32
"We can't do this." I whisper as our lips re-connect, a tingling fire surging through my body as his hands ravage unexplored lands; my innocence di...
5.5M 166K 32
They had it all. The cars, money, girls, the houses. But the one thing money can't buy them, they can't get. Happiness. Here's the prestigious Gold...
64.5M 45.4K 2
"So what do we do?" "We can work something out. There's just one problem... We can't let your brother find out." ❁ Available now to order! Link in bi...