65

9.3K 1K 2.3K
                                    

میدونم که ووت های چپتر قبل به حدی که شرط ووت گذاشتم ، نرسیده ولی امروز عید بود و منم دلم میخواست بهتون عیدی بدم.😊

عیدتون مبارک.🎊🎉🎈

از این چپتر واقعاً با شرط ووت پیش میریم.💗

شرط ووت برای چپتر بعد: 270

.
.
.
.
.
.

«سه ماه بعد»

"تو به من شک کردی؟"

هری داد زد. از روی تخت بلند شد.

"آره ، شک کردم."

مثل خودش داد زدم. سعی میکردم به چشماش نگاه نکنم.

نمی‌دونم چیزی که گفتم واقعی بود یا نه. ولی خب به زبون آوردمش ، شاید این باعث می‌شد هری رفتارش رو عوض کنه.

"لو. تو به من شک داری؟"

هری یه بار دیگه پرسید. حرفی که زده بودم رو هضم نکرده بود.

"اگه تو هم جای من بودی بهم شک میکردی. یه هفته ست که معلوم نیست کجایی. باهات حرف میزنم درست جواب نمیدی. هیچوقت حوصله نداری. وقتی من رو میبینی ، تلفنت رو قطع می‌کنی."

همه رو داد زدم. حالا دیگه کامل به طرف هری برگشته بودم و تو چشماش خیره شده بودم.

با شنیدن حرفم ، حالت صورتش تغییر کرد. اخمش بزرگتر شد و برق چشماش از بین رفت. طور خاصی به من نگاه میکرد.

"برو بیرون! اگه بهم شک داری از اتاق برو بیرون!"

هری بلند تر داد زد. عصبانی شده بود.

شاید این اولین باری بود که بعد از مدت ها انقدر عصبانی شده بود.

چشمام رو چرخوندم و در اتاق رو باز کردم ، ولی قبل از اینکه از اتاق خارج بشم ، برگشتم و یه بار دیگه به هری نگاه کردم.

حالا روی تخت نشسته بود. سرش رو خم کرده بود و اون رو بین دستاش گرفته بود.

شاید زدن این حرفم اشتباه بود...؟!

من چطوری به اون شک کردم...؟!

وقتی سرش رو بالا آورد و نگاه سبزش رو به من داد ، دوباره به خودم اومدم. دهنش رو باز کرد تا چیزی بگه ولی قبل از اون من روی پاهاش نشسته بودم.

با تعجب به من نگاه کرد و دوباره خواست حرف بزنه. ولی من اینبار هم جلوش رو گرفتم وقتی لبام رو روی لباش گذاشتم و محکم بوسیدمش.

دستاش بلافاصله بالا اومدن و کمرم رو محکم گرفتن. لباش عمیق تر من رو بوسیدن. پاهام رو دو طرف بدنش قرار داد و من خیلی سریع اونا رو دور کمرش حلقه کردم.

زبونم رو روی لباش کشیدم و اون بدون هیچ مکثی دهنش رو باز کرد ، اجازه داد زبونم وارد دهنش بشه.

Our Destiny (L.S)Where stories live. Discover now