~•11♟️

30 12 6
                                    

(Vol 2: trust)

🎵: Roozaye Khoob - Shervin Hajipour
♟️You can listen on Telegram channel :
Eunoiabook

سریع برگشتم به  اتاقم " تورو خدا همه جا رو نگاه کنید ! باید اون رم رو پیدا کنیم حتما تو اتاق افتاده"خم‌ شدم‌ و زیر میز و صندلی رو نگاه کردم نیک و پیتر هم شروع به گشتن کردن

ओह! यह छवि हमारे सामग्री दिशानिर्देशों का पालन नहीं करती है। प्रकाशन जारी रखने के लिए, कृपया इसे हटा दें या कोई भिन्न छवि अपलोड करें।

سریع برگشتم به اتاقم " تورو خدا همه جا رو نگاه کنید ! باید اون رم رو پیدا کنیم حتما تو اتاق افتاده"خم‌ شدم‌ و زیر میز و صندلی رو نگاه کردم نیک و پیتر هم شروع به گشتن کردن.

"قضیه اون رم چیه ؟"
پیتر قضیه رم رو نمی دونست ولی من حوصله نداشتم بهش توضیح بدم

"دقیق نمی دونم ولی باید مهم باشه که به ... قیمت جونش تموم شد " یه قطره اشک لعنتی گونه ام ریخت سریع با دستم پاکش کردم.

"پیداش کردم! " نیک از زیر میز اون رم رو بهم نشون داد. نمی دونم از کی این پسر شد راه حل تک تک مسائل حل نشدم.

"خب بریم ببینیم داستان پشتش چیه"پیتر گفت در حالی که لپتاپو رو روشن می کرد

"صبر کن !....عه !...این که شکسته که !"
مارکو گفت .وای نه ! من نمی تونستم در مورد امانتی ماریا انقدر بی فکر عمل کرده باشم!

روی تختم نشستم و دستم‌ روی پیشونیم زدم و گفتم "شوخی نکن !؟ "

"من یه راهی دارم درستش کنم" نیک با خونسردی گفت .

"چی ؟ "

"بریم پیش سَموئل اسکات بهترین دوستم."

"اون می تونه درستش کنه ؟"

"اون مهندس کامپیوتره یه چیز هایی بلده "

"خب پس بریم "

"نه ژولیت !" نیک گفت و من منتظر یه توضیح منطقی بودم! "اول یه حموم برو خیلی کثیف شدی . برات یه کم غذا میارم بخوری بعدش " نیکولاس ادامه داد و پیتر تاییدش کرد، مطمئن بودم در شرایط عادی اون دوتا چشم دیدن هم رو نداشتن اما انگار واقعا حالم بد بود که باهم کنار اومدن .

"نه ! نیک اون رم مهم تره "

"ژولیت رو حرف من نه نمی آری من عادت ندارم دوبار حرفم رو تکرار کنم" اون با قاطعیت گفت طوری که مطمئن بودم راه فراری ندارم اون حوله رو داد دستم و به زور پرتم کرد تو حموم .

Eunoia जहाँ कहानियाँ रहती हैं। अभी खोजें