part 3

182 44 8
                                    


کنار دیوار روی زمین افتاده بودم یادمه که از هوش رفتم. صدا هایی میومد بدنم رو کمی تکون دادم با وجود دردم نشستم و به دیوار تکیه دادم.

یه صدای بم و زیبا بود. انقدر زیبا که می تونستم درد رو فراموش کنم. فقط یه کلمه تو ذهنم می پیچید. تهیونگ... تهیونگم... خودش بود. نباید چیزی به مامان و بابا بگه. صدا ها رو واضح می شنیدم.

تهیونگ گفت : کوکی کجاست؟

مامان گفت : دیگه بزرگ شده بهش نگو کوکی.

تهیونگ خنده ای کرد. می تونستم لبخند مستطیلیش رو تصور کنم. گفت : می دونم.. جوابمو ندادی خاله.

بابا گفت : تو اتاقشه.. تنبیه شده اجازه نداره بیاد بیرون.

تهیونگ گفت : چرا مگه چی کار کرده؟

مامان با استرس گفت : چیز بزرگی نیست.

می تونستم سر و صدا کنم تا تهیونگ بفهمه ولی نمی خواستم تهیونگ رو ناراحت کنم.

تهیونگ گفت : بی خیال من بعد چند ماه اومدم کره حداقل بزارید من ببینمش.

بابا گفت : فکر نکنم بتونه ببینتت.

تهیونگ متعجب و نگران پرسید : چرا؟

بابا جواب داد : چون تنبیهش کردم... زدمش.

چند ثانیه سکوت بود.

تهیونگ فریاد زد : تو چه غلطی کردی!!

مامان گفت : تهیونگ احترام بزرگ ترت رو نگه دار.

تهیونگ دیگه قاطی کرده بود داد زد : احترام به کونم.. شما چه مرگتونه. حروم زاده ای که بچه ش رو می زنه به احترام نیازی نداره. تو چی کار کردی خاله؟! سعی کردی جلوش رو بگیری. البته که نه، هر مادری بود خودش رو سپر بچه اش می کرد.

دستگیره در چرخید ولی باز نشد. حدس زدم کلید تو دره چون صدای قفل می یومد. در که باز شد بعد چندین روز بی خبری تونستم عشق زندگیم رو ببینم.

گفتم : ته ته.

بعد پنج شش روز شکستم. دیگه می تونستم نقاب قوی بودن رو کنار بزارم. هق هق می کردم.

تهیونگ محکم بغلم کرد و گفت : تموم شد.. تموم شد عشقم.

مامان و بابا مبهوت جلوی در اتاق ایستاده بودن. تهیونگ گوشیش رو در اورد و به یکی زنگ زد.

تهیونگ گفت : سلام لطفا یه واحد مامور به ادرس... اعزام کنید.

چند ثانیه چیزی نگفت به نظر می یومد فرد پشت خط داره حرف می زنه. بعد تهیونگ گفت : خشونت خانگی.

پلیس خدای من تهیونگ می خوای چی کار کنی.تهیونگ تلفن رو قطع کرد من رو آروم روی پاش گذاشت دست هاش رو دورم پیچید و به دیوار تکیه داد.

مامان گفت : تهیونگ چی کار داری میکنی برای چی به پلیس زنگ زدی؟!

تهیونگ گفت : باید سزای کاری که کرده رو ببینه. فکر کردین چون سرپرستش هستین هر غلطی بخواین می تونید بکنید. نه نمی تونید.

Voice Mail Where stories live. Discover now