pinkish sky 1

720 137 275
                                    

+ مامی مامی!

- کوچولوی قشنگِ من :)

+ مامی مامی، آسمون امروز خیلی عجیب و خوشگله.

روی ابر های سفید و صورتی رنگ می‌دوئه و پاهای کوچولوش توی هم پیچیده زمین می‌خوره و چند دوری می‌غلته. مامانش قدم‌هاش رو سریع می‌کنه و با نگرانی و خنده‌های کوتاه و صدا دارش کوچولوش رو توی دست‌هاش گرفته بلندش می‌کنه.

کیتن با چشم‌هایی که چپَشون کرده نگاه تیکه ابری می‌کنه که روی نوک بینی‌ش نشسته. مامانش بلند تر می‌خنده و دلش ضعف میره برای کیوتیِ کیتن کوچولوش...

دست‌هاش رو جا به جا کرده سوییتی‌ش رو توی بغلش لم میده و با سر انگشت اشاره‌ش ابرِ روی بینی‌ش نشسته رو ضربه‌ی کوتاه و ملایمی زده به پرواز در میاره.

+ وااااااو!

جیغ هیجان زده‌ای میزنه و پاهاش رو روی هم ساییده توی هوا تکون میده و بدنش رو بالا پایین می‌کنه. قلب مامانش ذوب میشه از میزان دوست داشتنی بودن کیتنش. قلب من هم ذوب میشه :')

+ مامی مامی، اون داره پرواز می‌کنه!

مشت‌های اندازه‌ی بند انگشتش بوده رو جلوی دهنش می‌گیره و بازشون می‌کنه تا با انگشت‌های کوتاه و ریزه میزه‌ش لب‌هاش رو کامل بپوشونه. توی کف دست‌هاش می‌خنده و لطیفیِ صداش ابر ها رو صورتی‌تر می‌کنه.

مامانش خم میشه و انگشت‌هاش رو توی ابر زیر پاش برده مشتی جمع می‌کنه و جلوی صورت کیتنش می‌گیره. کوچولو دست‌هاش رو دوباره مشت می‌کنه و با لب‌های غنچه شده و چشم‌های گرد شده‌ش تیکه ابر رو نگاه می‌کنه.

مشت راستش رو جلو تر برده انگشت اشاره‌ش رو از بین دستش بیرون میاره و با دو دلی می‌خواد که ابر سفید رنگ رو لمس کنه.

- اون خنک و نرمه.

کیتن انگشت اشاره‌ش رو باز هم نزدیک‌تر برده بالاخره ابر رو لمس می‌کنه و دوباره صحنه‌ی جمع شدن مشت‌هاش جلوی دهنش و پوشوندن لب‌هاش با انگشت‌های کوتاه و بامزه‌ش!

بلند بلند می‌خنده و جیغ میزنه و مدام تنش رو بالا پایین می‌کنه توی بغل مامانش‌.

- بذارمت روی ابرای صورتی رنگ؟

+ مامی مامی، دستم رفت توش!

با ذوق و چشم‌های پر ستاره‌ش جیغ میزنه جمله‌شو. مامانش دستی روی سر و گوش‌های مخملی‌ش کشیده جلو تر میره و کیتن خوشگلش رو با احتیاط روی ابر صورتی رنگ و بزرگی می‌ذاره.

- همین‌جا بازی کن هریت، باید ابر های سیاه رنگ رو پاک کنم تا سفید و صورتی بشن.

+ مامی مامی، آسمونم صورتیه! من دوسش دارم...

دوباره مشت‌های کوچولوش رو جلوی دهنش می‌گیره و لب‌های از هم فاصله داده‌ش رو می‌پوشونه. ابر های کناری می‌لرزن و بیشتر صورتی میشن. مامانش لبخند بزرگی می‌زنه و کوچولوش رو بوسیده ازش فاصله می‌گیره.

granulated glass [L.S]Where stories live. Discover now